آیین نوروز و کارکردهای اجتماعی

دکتر سید جواد میری

در بسیاری از فرهنگ ها و تمدن های مختلف یک جشن به عنوان نقطه کانونی وجود دارد به عنوان مثال در کشورهای اروپایی و آمریکایی کریسمس که نقطه آغاز آن هم میلاد حضرت مسیح است جشن گرفته می شود، یا مثلا در کشور چین، ماه اسفند جشن های بزرگی گرفته می شود که مبدأ تغییر تقویمشان هم هست.

در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر از شمال غرب چین تا آسیای صغیر، مرکزی، مناظقی در اوراسیا، قفقاز، شبه قاره هند و جنوب مدیترانه که شاید بتوان روی آن نام ایران بزرگ فرهنگی را گذاشت نوروز جشن گرفته می شود. یکی از بزرگترین کارکردهای این مناسبت های جمعی، تقویت همبستگی اجتماعی است که منِ ما را تقویت می کند. علاوه براین ابعاد مهم دیگری هم نوروز دارد؛ به عنوان نمونه از چند هفته قبل از نوروز خرید و تکاپو در میان مردم حاکم می شود و به نوعی چرخه اقتصادی به حرکت درمی آید؛ یعنی نوروز نوعی اقتصاد مخصوص به خودش را دارد. خصوصاً که امسال ارزش پول ملی کاهش یافت در این چند هفته اخیر به واسطه نوروز چرخه اقتصاد تکان خورد.

نوروز به مثابه یک نقطه کانونی به انواع مختلف، حس باهم بودگی و منِ ما را تشدید می کند و یک تجدید قوا در روحیه ملی ایرانیان ایجاد می کند. نوروز را باید در یک محدود پهناور تمدن فرا ایرانی در نظر بگیریم چون نوروز در ۲۵-۲۶ کشور جشن گرفته می شود و این خودش یک ظرفیت تمدنی است. البته این موضوع به نوع نگاه ما به نوروز هم بستگی دارد. نوع نگاه ما به نوروز نباید نگاه ناسیونالیزم افراطی باشد و فکر کنیم نوروز فقط برای ماست و دیگران از ما گرفتند چون اگر نوروز را به عنوان مشترک چندین فرهنگ نگاه کنیم می تواند به تبادلات و تعاملات بینا فرهنگی تأثیر بگذارد و همین موضوع می تواند در حوزه اقتصاد بسیار تاثیرگذارباشد، به عنوان نمونه با داشتن چنین نگاهی ما می توانیم شاهد رونق چرخه توریسم در نوروز بین این کشورها باشیم. هم ما می توانیم به آن کشورها برویم و هم آنها می توانند به ایران بیایند.

یک بُعد مهم نوروز جشن و شادی دسته جمعی است ولی متأسفانه در ایران نوروز تبدیل شده به یک سری دید و بازدید که انگار از سرتکلیف باید اتفاق بیفتد درحالی که در بسیاری از کشورهای دیگر که نوروز دارند برنامه های متنوعی درفضای عمومی برگزار می شود. در ایران باستان هم چنین جشن ها و جشنواره هایی وجود داشته و با رجوع به نوروزنامه ها می توان نمونه هایی از آن را دید. متأسفانه علما و حوزه های علمیه و مراجع دینی به مسئله شادی نپرداخته اند یا کمتر پرداخته اند. اخیراً آقای دکتر محدثی کتابی باعنوان دین و شادی نوشته اند، سال ها پیش هم شهید بهشتی در کتاب کوچکی به نام «موسیقی و تفریح دراسلام» به این موضوع پرداخته بودند ولی غیر از این موارد هیچ اثر یا شخص دیگری به این موضوع نپرداخته یا حتی کسی این کتاب را نقد نکرده است.

به بیان دیگر محدوده شادی در فضای عمومی و جشن های ملی مشخص نیست و نوعی بلاتکلیفی به وجود می آید و یک دفعه می بینیم که یک اتفاقی در یک جشن در کل مملکت داستان ساز شد چرا؟ چون نوعی آشوب مفهومی راجع به شادی برای ما وجود دارد. در این حوزه حتی فقه پویا هم نتوانسته کمکی کند، همان فقهی که قراربود به مسائل روز بپردازد در این حوزه نتوانسته کاری کند و در حالت جنینی باقی مانده است. علاوه براین در سال های اخیر حالت جمعی ما به حالت اتمیزم تبدیل شده و آدم ها ترجیح می دهند به جای آنکه دسته جمعی و دورهم باشند در تنهایی خود به سرببرند، در حالی که در برخی از کشورهای دیگر نوروز به صورت دسته جمعی با جشن های مردمی برگزار می شود.

درباره نوروز دو رویکرد وجود دارد؛ یکی رویکرد ذات گرایانه و دیگری رویکرد پدیدارشناسانه. براساس رویکرد ذات گرایانه ما نوروز را دارای یک پوسته مستحکم می بینیم که همیشه یک جور بوده و همیشه هم باید همانگونه بماند که به نظرم خیلی رویکرد غیرواقع بینانه ای است، اما براساس رویکرد پدیدارشناسانه نوروز در طول تاریخ بشر اَشکال و اطوار مختلفی پیدا کرده است؛ یعنی نوروز برای یک فرد روستایی با یک فرد در جامعه شهری خیلی فرق دارد. برخلاف اینکه برخی فکر می کنند نوروز یک پدیده ای مربوط به زمان زرتشت یا مربوط به دو سه هزارسال گذشته است من اینگونه فکر نمی کنم و به اعتقاد من از زمان ورود انسان به عصر کشاورزی رخدادهایی خلق شده که این رخدادها به نوعی بازنمایی وضعیت و هویت آن آدم هاست، مثلا کریسمسی که امروز جشن گرفته می شود با کریسمسی که کاتولیک ها در ذیل حکومت اختناق امپراتوری روم برگزار می کردند، یقیناً متفاوت است. بنابراین تغییر و تحولات در چنین رسم و سنت هایی طبیعی است. وقتی مولفه های جدید وارد بافت فرهنگی می شوند، یقیناً تغییر و تحولاتی رخ می دهد ولی خود پدیده از بین نمی رود یعنی اینگونه نیست که ما در ۵۰ سال آینده چیزی به نام نوروز نداشته باشیم.

نکته دیگر اینکه هرفیلسوف یا جامعه شناسی برای تبیین امور باید به دو مولفه تغییر و ثبات توجه کند. هر جامعه ای که بتواند این دومولفه را مدیریت کند می تواند پویایی و تداوم داشته باشد، یعنی ما باید هم به تغییر و پویایی توجه کنیم و هم به ثبات. یکی از مولفه هایی که می تواند جامعه را درحال ثبات نگه دارد همین جشن ها، آداب و شعائری است که به جامعه حس همبستگی می دهد. مشکلی که ما داریم این است که ما هنوز با جشن و شادی آشتی نکردیم و فکر می کنیم که پدیده خیلی مهمی نیست و ترجیح مان این است که هرکسی برود در فضای خودش شادی کند در حالی که جامعه به یک تجدید عهد جمعی احتیاج دارد.

هر انسانی نیازمند این است که در فضای کشوری که زندگی می کند ابتداییات زندگی را داشته باشد، وقتی این ها به دلیل سو مدیریت سیاستگذارانه تبدیل به پاشنه آشیل می شود، حس تعلق خاطر و هویت ملی از بین می رود و افراد دیگر خیلی تعلق خاطری به جایی که زندگی می کنند، ندارند به همین ترتیب دیگر این آدم ها انگیزه ای برای  جشن ملی ندارند. علاوه براین، به موازات اینکه انسان ایرانی در حال کشف سوژه وارگی خودش است یک فرهنگ جهانی هم شکل می گیرد و ایرانی ها دارند به آن افق هم می اندیشند و جهان وند بودن خودش را نشان می دهد. هرچقدر که این جشن ها و اعیاد ما را به آن افق ها سوق بدهد بهتر است. به عنوان نمونه امروز درکل جهان بحث محیط زیست و کره خاکی بسیار مطرح است و حالا اگر ما از نوروز برای مشارکت در این بحث ها استفاده کنیم، یعنی توانستیم نوروز را در فرهنگ جهانی سهیم کنیم. اینکه ما حس ایزوله بودن نداشته باشیم خودش یک اتفاق خوب است که باید رخ بدهد و برگزاری جشن هایی مثل نوروز فرصت خوبی است که ما را به افق های جهانی نزدیک کند تا کمتر حس عزلت و گوشه واقع شدن داشته باشیم.

 

*این گفتگو با خبرنگار مهر انجام شده است.

منبع:

https://www.mehrnews.com/news/4255821 > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *