زینت شاوردی

دکتر طوبی کرمانی

هگل و صدرالمتألهین، هر دو حرکت را در کل طبیعت تعمیم داده اند؛ اما دقت در این نتیجه واحد و

مقدمات آن، حاکى از اختلاف عمدهٔ این دو فیلسوف در مسئله حرکت است.

صدرالمتألهین بر مبناى اصول حکمت متعالیه تحولات عمده اى را در بحث حرکت ایجاد کرد و بیشترین سهم در این تحولات،

مربوط به اصل “اصالت وجود” است.

هگل نیز با مبانى خاص خود به بحث حرکت پرداخته و در این زمینه آراى جدیدى ارائه داده است.

مارکسیستها با اَخذ برخى از اصول هگل و در آمیختن آنها با نظرات فوئرباخ، قرائت جدیدی از حرکت مطرح ساختند. شهید مطهری نیز از رهگذر تحلیل و نقد مارکسیست ها به بحث تطبیقی حرکت در فلسفه اسلامی و غربی پرداخت.

این نوشتار که با رویکردی انتقادی به حرکت دیالکتیکی هگل و ماتریالیسم دیالکتیک پرداخته است، از سه بخش تشکلی می گردد: بخش اول حرکت دیالکتیکی هگل، بخش دوم ماتریالیسم دیالکتیک و در قسمت سوم نقد دو بخش اول و دوم بر اساس اندیشه های استاد شهید مطهری، بررسی شده است.

گفتنی است که استاد مطهری به مقتضای هر بحثی به تحلیل و نقد پرداخته است، به همین دلیل مباحث فوق در آثار استاد سیر منظم و منسجمی ندارد. در این مقاله سعی شده است که آرای ایشان به نحو منظم و منسجم استخراج و تنظیم شود.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *