تفکر؛ نظریه پرداز یا نظرباز؟
تأملی در باب نسبت تفکر و نظریه
سید مهدی ناظمی قره باغ
پس از آنکه هایدگر تفسیر جدیدی از نگاه ارسطو در تفکیک تئوری از پراکسیس ارائه کرد، ما متوجه شدیم که تئوری، آنچنان که می پنداشتیم، صرف آگاه بودن یا نظر داشتن نیست؛ بلکه تئوری نحوه ای آگاهی مولود تاریخ و متافیزیک است. در نحوه ی آگاهی ماقبل نظریِ ما، چیزها با ما بدون واسطه تئوریک ارتباط دارند.
مانند ارتباطی که نجار با چکش دارد؛ بدون آنکه بداند چکش چیست و چه ماهیتی دارد. ما معمولاً زمانی به سراغ آگاهی تئوریک از چیزها می رویم که اختلالی در این نحوه ی آگاهی عملی رخ دهد و به عبارت بهتر اصلاً این آگاهی نظری مبتنی بر آگاهی عملی است و نه برعکس.
چه زمانی ممکن می شود تا آگاهی نظری بر آگاهی عملی سبقت یابد و به عبارت بهتر، چیزها خود را نه براساس وجود که مستقیماً با آن مرتبطیم (وجود بی واسطه مفهوم)، بلکه بر اساس آگاهی مفهومی متعین نشان دهند؟
> > > >