خطابه و تفسیر
١٩٧۶
هانس گئورگ گادامر
در چارچوب سخنرانی های جمعیت یونگیوس به زحمت می توان موضوعی را برگزید که آهنگ تقابلی به اندازه ی تقابل میان خطابه و تفسیر داشته باشد زیرا آن چیزی که مشخصه ی بارز یونگیوس به شمار می رود و موجب می شود که او، نه تنها در چشم لایبنیتس بلکه در نظر همگان دوشادوش راهگشایان علم جدید در قرن هفدهم قرار گیرد، بازگشت مصممانه ی او از روش جدلی و تفسیری و روی آوردن اوست به تجربه و منطق برهانی که البته از بندگی خدایگانی چون ارسطو رها شده باشد.
با این حال او نه تنها خود در فرهنگ تعلیمی اومانیستی بزرگ شده است بلکه برای این فرهنگ ارزشی تمهیدی قائل شده و پرورش “قوه ی جدل و تفسیر” را بخصوص برای علم کلام تدافعی مهم و لازم می دانسته است.
ادامه مطلب > > > >