نسبت هنر ملی با هنر جهانی

 

دکتر قطب الدین صادقی

لازم است پیش از هر چیز یادآوری کنم که مطرح کردن چنین عنوان و پرسشی به خودی خود دربردارنده یک تضاد روشن و بدیهی است: حقیقت این است که مفهوم “هنر جهانی” از یک سو اشاره به جریانی شتابناک از قدرت فرهنگی بزرگ و یکدستی می کند در ابعاد و اندازه جهان، و از سوی دیگر “هنر ملی” نشانرگ فرهنگی است متعلق به کشوری کوچک، جدا و یا نسبتاً مستقل که هنوز نقش و جایگاه واقعی خود در ارتباط با این هنر گسترده جهانی را نیافته است. و نه تنها با آن سنخیت ندارد و یکی نشده است، بلکه در یک ارتباط متخاصم و رو در رو نیز قرار دارد. بنابراین برای طرح درست موضوع نخست لازم است تا پدیده ی جهانی شدن را توضیح کافی داد تا بتوان در پرتو آن به درستی دریاقت هنر جهانی دارای چه ویژگی ها و مشخصاتی است. گفتن ندارد جهانی شدن هنر مفهوم تازه ای نیست و در دوره های کهن تر و پیشتر تاریخ نیز هر بار به شکل های مختلف وجود داشته است.

از فرهنگ یونانی گرفته تا فرهنگ اسلامی، تاریخ و جغرافیای زمین نمونه های فراوانی از آن به خود دیده است. امّا در این سطح و اندازه، به گونه ای که خاستگاه آن تا بدین پایه مهم و گسترده باشد، تا به حال دیده نشده است و در نوع خود بی نظیر است.

واقعیت این است که جهانی سازی معنایی چندان ساده و سرراست ندارد و در نهایت می تواند دو رویه یا دو معنای کاملا متفاوت از هم داشته باشد. به گونه ای که با کمی اغماض می توان آن را “مثبت” و یا “منفی” تلقی کرد.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *