انسان شناسی، درمان دولت های نابخرد است
“مردم شناسی موزه ای” را به جای انسان شناسی به جامعه قالب می کنند
با نگاه به تاریخ توسعه و پیشرفت جوامع بشری، آنچه که به مثابه شاکله اساسی قابل لمس و تاویل است، جایگاه فرهنگ و میزان حضور علوم انسانی در پیشرفت و توسعه علمی – صنعتی می باشد. در این راستا شاهراه علوم انسانی را باید فرصتی تلقی کرد که اگر با تعقل و منشی متعادل هموار نگردد، مشخصا در آینده باید منتظر راهزنان فرهنگی بر سر این شاهراه باشیم. متاسفانه در دهه اخیر به جهت نگاه بدبینانه به علوم انسانی در کشور و درج مُهر غربی بودن بر تارک آن، شاهد کم فروغ شدن این نیاز امروزی جامعه، در رفع آلام و مصائب فرهنگی – اجتماعی جامعه بوده ایم. در شرح ذکر این مصیبت می توان نگاهی به برنامه های توسعه کشور هم انداخت که حکایت از وجود غائب بزرگی به نام علوم انسانی دارد. اینکه تا چه میزان اجرایی نشدن و عدم دسترسی به آمال اقتصادی – سیاسی به جهت جاری نشدن انعام علوم انسانی در چنین برنامه هایی است، مفصلا جای طرح بغض و درد دل دارد. مشکل از زمانی مطرح می شود که “علوم انسانی اسلامی” را به عنوان گفتمانی ارزشی، در برابر “علوم انسانی غربی” مطرح می کنند و رشد کمی دانشجویان علوم انسانی یک تهدید برای جامعه قلمداد می شود. اگر علوم انسانی را “ارزش پرور” و “خالق تفکر” بدانیم، مخالفین با ترویج و حضور زیر مجموعه علوم انسانی در جامعه را به آسانی می توانیم بشناسیم و دریابیم. دکتر ناصر فکوهی استاد انسان شناسی دانشگاه تهران، در گفت و گو با “مردم سالاری” ضمن مخالفت با تبیین علوم انسانی اسلامی، عدم توجه به علوم انسانی و همچنین بی توجهی به رشد متعادل جامعه را عامل فروپاشی نظام های اجتماعی و فرهنگی می داند. او صحبت از علوم اسلامی را به همان میزان بی معنا می داند که صحبت از علوم مسیحی و علوم یهودی…
ادامه مطلب > > > >