بازنمایی سرمایه

مراد فرهادپور

بارانه عمادیان

 

… به هیچ وجه تصادفی نیست که دوران ما دوران جهان بینی هاست.

بهترین نمونه برای درک ضرورت این رابطه در فلسفه بازگشت به تحلیل هایدگر از عصر جدید و جهان مدرن به مثابه تصویر در مقاله معروف “عصر تصویر جهان” است. در این مقاله درمی یابیم چرا دوران مدرن را می توان به عنوان دورانی درک کرد که در آن جهان به یک تصویر بدل می شود. مبنای تحلیل هایدگر درک هستی شناسانه او از علم و تکنولوژی است. براساس تفسیری که هایدگر مطرح می کند گره خوردن جهان و تصویر اصلاً تصادفی نیست همانطور که تصادفی نیست که دکارت به عنوان مؤسس فلسفه مدرن ظاهر می شود. دکارت هم نقطه شروع سوژه و هستی شناسی مدرن (کوگیتو) است و هم مبدع هندسه تحلیلی. پیوند این دو در فلسفه دکارت گویای اهمیت تصویر و تصویربرداری در شناخت جهان است. بر اساس سه محور مختصات هندسه تحلیلی است که می توان تصویر یا نقشه جهان را ترسیم کرد.

نقشه برداری از جهان با همه قاره ها و سواحل و دریاچه های آن با دوره رنسانس و سفرهای اکتشافی که به کشف امریکا منجر شد آغاز می شود و محصول عقلانیت عصر جدید است. امّا در پس نقشه برداری و مساحی با نقشه سیاسی – تاریخی استعمار روبرو می شویم. تجربه استعمار بود که کشیدن نقشه جهان و نقشه برداری دقیق از همه قاره ها را هم ممکن ساخت و هم ضروری. در متن همین دیالکتیک نقشه و نقشه برداری است که با بعد تاریخی و اجتماعی مسأله روبرو می شویم. تحلیل هایدگر بیشتر معطوف به سویه هستی شناختی گره خوردن جهان با تصویر است، ولی در اینجا به سمت یک درک تاریخی و اجتماعی از گره خوردن جهان با تصویر حرکت می کنیم.

 

ادامه مطلب

 

منبع:

وبسایت تز یازدهم. http://thesis11.com/Default.aspx > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *