درسنامه ی طبری و نقد روایت تاریخی
صادق علاماتی
بخش اول:
بیاد دارم که اولین بارحدود ۱۴ یا ۱۵ سال پیش بود که با کتاب ۱۳جلدی صحیح و ضعیف تاریخ طبری از دکتر محمد بن طاهر بَرزنجیّ با همکاری/ زیر نظر دکتر محمد صبحی حسن حلّاق در باب تاریخ طبری آشنا شدم. البته،به نوعی نقد روایات آن، و به نظر یک کار گروهی است. چاپ اول آن به سال ۲۰۰۷م. با انتشار دار ابن کثیر، دمشق- بیروت،گویا این ۱۳ مجلد در ۵۶۱۶ صفحه فراهم آمده.
جلد اول در باب مقدمه ای است و به همین نحو، سیره نبوی، خلفای راشدین، امویان، عباسیان، قِصَص انبیاء، و تتمه تاریخ عباسیان آورده شده است.
هرچند مثلاً خلفای راشدین در ۲ مجلد است؛ گویا یکی در صحیح بودن آن بوده باشد و دیگری در ضعیف بودن آن.
از منابع متعدد جدید و قدیم استفاده شده، به گونه ای که تاریخ طبری اساس کار قرار گرفته جهت نقد و بررسی، و نیز در انجام این کار از مقدمه ابن خلدون،التاریخ العربی و المورخون، منهج کتابت التاریخ الاسلامی، مناهج المحدثین فی نقد الروایه التاریخیه، المدخل الی التاریخ الاسلامی، دراسات تاریخیه، و دیگر کتب و مصنفاتی که در این تحقیق از آنها یاد می شود.
بنابراین،بحث ما طبری و نقد روایات تاریخی است، که مطالب به اختصار بیان خواهد شد؛ البته با تکیه بر همین منبع.هرچند اهل تحقیق، بالاتفاق شک و تردید در تاریخ را پذیرا هستند، اما بد بینی را نه. و ازخطاهای تاریخی غافل نیستند، و یا حتی در امان، چرا که در اثر اعتماد بر مدارک نا درست، یا به سبب توجیه و استنباط نادرست، حاصل شده است.
گفته شده است که طبری باب دو لنگه بحث را در نقد روایت تاریخی باز نمود، به دو علت:
۱- طبری إسناد [/سندیت] و روایت را به کار گرفت، و به همین جهت سند روایت تاریخی، و متن آن را در عرضه نقد باب نمود.
۲- طبری باب نقد را دوباره گشود، وقتی که در مقدمه خود، وجود روایات تاریخی ناصحیح را مورد توجه قرار داد، و گوید[ آن چه در کتاب خود از گذشتگان آورده ام و خواننده از آن تعجب کند، یا شنونده نپذیرد، و صحیح نداند؛ پس باید دانسته شود که از من نیست، بلکه از ناقلان گرفته ام، و هم چنان یاد کرده ام].
ولیکن طبری با این اقرار خود، به وجود اخبار ناصحیح در تاریخ خویش، معترف است، و در خلال آن، نقد را به کار نبسته است، مگر در حالات نادر(شاید به نسبت کثرت روایات).
مانند این نمونه نادر در نقد روایت تاریخی:
طبری ضمن بیان حوادث سال ۱۲هـ به نقل از روایت سیف بن عمر تمیمی ( اخباری ضعیف)، گوید که بندر اُبُلَّه فتح شد، و بصره شهر شد؛ سپس طبری تعلیقی از خود بر این روایت آورده که این حکایت درباره فتح اُبله، خلاف دانسته های اهل سیرت و اخبار- درست است، که فتح ابله در ایام عمر به سال ۱۴هـ به دست عتبه بن غزاوان انجام گرفت .
طبری در جای دیگر از فتح بندر ابله، و شهر شدن بصره، با سند صحیح سخن گفته است.
به واقع جز حالات نادر، طبری نقد روایت تاریخی را وانهاده است، تا جایی که گفته شده که[ آن چه او را مورد انتقاد قرار می دهد، روش ضعیف نقد اوست، که خارج از حوادث، و خارج از خود روایت، در کسوت صراحت عقلی گام برداشته است].
به مرور زمان، در این عرصه، پای محدثین و مورخین، و حتی فقهاء و مفسرین، باز شد. و ندای ضرورت تنقیح روایات تاریخی سر داده شد که با گام های اولیه از سوی افرادی چون قاضی ابن عربی، و به همین نحو، ابن تیمیه و ذهبی، و پس از آن، ابن خلدون و ابن حجر و ابن کثیر، بسط داده شد.
گفته شده که از شاخص ترین کسانی که عهده دار ایضاح مغلطه های تاریخی شدند، تا ناسَره های روایات نادرست را بزدایند،قاضی ابن عربی در کتاب العواصم،و ابن تیمیه در اکثر نوشته ها و رسائل خود، به ویژه کتاب مهم او منهاج السنه النبویه، در نقض کلام شیعه و قدریه، و نیز ذهبی منتقد، در بیشتر تالیفات تاریخی خود، مانند کتاب سِیَر أعلام النُبَلاء، تاریخ اسلام، مشاهیر الأعلام، و میزان الاعتدال در نقد رجال، و نیز ابن کثیر، مفسر و مورخ در کتاب خود- البدایه و النهایه، و هم چنین، ابن حجر عسقلانی در کتاب خود فتح الباری، کتاب لسان المیزان، تهذیب التهذیب، و الإصابه، بدان اشاره دارند.
نقد روایت تاریخی و تطور اخیری که در ارتباط با اندیشه بازنگاری تاریخ اسلامی، پس از تبلور روش واضح آثار در این باز نگری است، در حقیقت، کار جمعی است، و کتاب العواصم من القواصم، نمونه کوچک و نادری در بازنگاری تاریخ است، بدون آن که این اصطلاح در آن روزگار معروف بوده باشد، ولیکن اندیشه و روش روشن تر در نظریه ابن خلدون است که در مقدمه خود، روش مورخ متعهد را عنوان کرده، و او کسی است که ( به اعتراف مستشرقین) موسس علم تاریخ، و معتبر است.
محقق ناگزیر است از آن استمداد کند تا به این اندیشه روشمند ابن خلدون دست یابد. ابن خلدون در باب علم تاریخ گوید[ او (محقق) به منابع متعدد و دانش های گوناگونی نیازمند است و هم باید وی را حسن نظر و پافشاری و تثبت خاصی باشد(در صحت سند و چگونگی روات) که آن دو، وقتی دست به هم داده، او را به حقیقت[موضوع] هدایت می کند و از لغزش ها و خطاها می رهاند.
چه بسا اتفاق افتاده که تاریخ نویسان و مفسران و پیشوایان روایات، وقائع و حکایات را به صِرف اعتماد به راوی یا ناقل، خواه درست یا نادرست، بی کم و کاست نقل کرده و مرتکب خبط ها و لغزش ها شده اند، چه آنان وقایع و حکایات را براصولش عرضه نکرده ، آنها را با نظایر هر یک نسنجیده، و به معیار حکمت و آگاهی بر طبایع کاینات و مقیاس تحکیم نظر و بصیرت نیازموده، و به غور آنها نرسیده اند؛ پس، از حقیقت، گذشته و در وادی وهم و خطا گمراه شده اند. این گونه اغلاط به ویژه در بسیاری از حکایات هنگام تعیین اندازه ثروث یا تعداد سپاهیان روی داده است. زیرا که این بحث ( یعنی قضیه آمار) در مظان دروغ و دستاویز یاوه گویی است، و ناچار باید آنها را به اصول بازگردانید و در معرض قواعد قرار داد.
پس از آن، ابن خلدون بعضی اسباب اقتضای دروغ در اخبار را بیان می کند از جمله:
۱- پراگندگی آراء و مذاهب
۲- اعتماد به ناقلین
۳- غفلت از مقاصد
۴- توهم صدق
۵- جهل در تطبیق اوضاع وقائع به سبب ورود تزویر و فرومایگی
۶- تقرّب به بزرگان و صاحب منصبان
پس از آن، ابن خلدون در مقدمه خود، نمونه های زیادی را از نمونه نقد تاریخی از آغاز قِصَص بنی اسرائیل تا خلافت عباسیان، از جمله داستان عباسه با جعفر بن یحیی بن خالد می آورَد، و او مغشوش بودن داستان را روشن کرده که جعل کنندگان، آن را حکایت کرده اند که قضیه نکبت بار برامکه است. بار دیگر به بحث روش ابن خلدون باز می گردیم که چیزی از تفسیر اسلامی تاریخ حاصل نماییم.
از بین کسانی که نام برده شده،یعنی ابن کثیر و ذهبی و ابن حجر، اما کسب خبر جهت نقد تاریخی واضح از خلال روایات مناقب صحابه و برخی از احادیث نادر، درصحیح بخاری پیرامون حوادث فتنه در عهد خلفای راشدین، و بعد آنها به دست می آید.
اما ذهبی نقد را در چهار چوب نا مشخصی در دو کتاب سترگ خود تاریخ اسلام، و سیر النُبَلاء به کار برده است، ولیکن ابن کثیر، نقد بیشتر آن دو را انجام داده، و شاید کتاب ارزشمند وی [ البدایه و النهایه] همان تلاش پیشین در باز نگاری کل تاریخ اسلامی بوده باشد؛ و در این اثناء بررسی روایات طبری و مقایسه آنها با آن چه ابن کثیر از روایات طبری و دیگران بازگو کرده است که درمی یابیم ابن کثیر ناقد بصیری است، زیرا محدث مشهوری است ودرعلم حدیث و تراجم رجال، دستی دارد. وقبل از او کسی اینقدر در نقد سخن نگفته است، چنان که وی بیشتر از نقد، تخمیناً نه به طور فراگیر، استفاده کرده است. می گوییم که وی نزدیک به بیست درصد اصل روایات تاریخی را نقد کرده و ترجیح و تصحیح نموده است.
و در قرن۱۴هجری با ظهور کتاب های محب الدین خطیب از جمله تعلیق و الحاق کلام ابن عربی در کتاب العواصم، ندای صادقانه در ضرورت بازنگاری تاریخ اسلامی با رعایت شرایط تفسیر اسلامی تاریخ را سر داده است.
خط مشی عریض و طویل استادان امروزین جهت بازنگاری تاریخ [با اعتماد بر دستآوردها و ذخائر بر جای مانده از اسلاف] عرضه شده است.
بدون شک به نظر محققان در عرصه تاریخ اسلامی، استادان بزرگ در تدوین روش واضح آثار، جهت بازنگاری تاریخ اسلامی، همت زیادی نموده اند، و در خلال این بحث خط مشی ارائه شده را عرضه می کنیم که شاخص ترین افراد محقق در این مسئله با استشهاد به مقولات پیشین یا هم زمان خود که منجر به دیگر تلاش های جدی در این موضوع شده است. و در اهتمام اخیر به رساله دکتری با مقدمه شیخ فاضل ابراهیم شهرزوری با عنوان [ روش محدثان در نقد روایت تاریخی- مناهج المحدثین فی نقد الروایه التاریخیه] به سال ۱۴۲۲هـ در موسسه عربی مطالعات تاریخی توجه شده است.
باید با بحث های دکترعماد الدین خلیل آغاز کنیم که خط مشی گسترده ای را ارائه کرده است، ولی دکتر عُمَری وارد تفاصیل شده و نمونه های عملی را چه مستقیم از دو کتاب خود [صحیح السیره النبویه] و [عصرالخلافه الراشده] و چه به صورت غیر مستقیم از راهنمایی در رساله های متعدد دانشگاهی آورده است.
شاید رساله دانشگاهی [روایات ابی مخنف فی تاریخ الطبری] یحیی ابراهیم یحیی که فتح البابی برای دیگر رساله ها بود، در مقایسه بیست و یا بیشترین مرویات طبری چه متنی و چه إسنادی بوده باشد.
در این رابطه دکتر فاضل عمادالدین خلیل، فصلی را با عنوان الشروط و الضوابط المنهجیه لکتابه التاریخ الاسلامی [احکام و ضوابط شیوه مند تاریخ نگاری اسلامی] نوشته،که در بخش بعدی بدان پرداخته خواهد شد.
بخش دوم:
به مرور زمان، در این عرصه، پای محدثین و مورخین، و حتی فقهاء و مفسرین، باز شد. و ندای ضرورت تنقیح روایات تاریخی سر داده شد که با گام های اولیه از سوی افرادی چون قاضی ابن عربی، و به همین نحو، ابن تیمیه و ذهبی، و پس از آن، ابن خلدون و ابن حجر و ابن کثیر، بسط داده شد.
گفته شده که از شاخص ترین کسانی که عهده دار ایضاح مغلطه های تاریخی شدند، تا ناسَره های روایات نادرست را بزدایند،قاضی ابن عربی در کتاب العواصم،و ابن تیمیه در اکثر نوشته ها و رسائل خود، به ویژه کتاب مهم او منهاج السنه النبویه، در نقض کلام شیعه و قدریه، و نیز ذهبی منتقد، در بیشتر تالیفات تاریخی خود، مانند کتاب سِیَر أعلام النُبَلاء، تاریخ اسلام، مشاهیر الأعلام، و میزان الاعتدال در نقد رجال، و نیز ابن کثیر، مفسر و مورخ در کتاب خود- البدایه و النهایه، و هم چنین، ابن حجر عَسقلانی در کتاب خود فتح الباری، کتاب لسان المیزان، تهذیب التهذیب، و الإصابه، بدان اشاره دارند.
نقد روایت تاریخی و تطور اخیری که در ارتباط با اندیشه بازنگاری تاریخ اسلامی، پس از تبلور، روش واضح آثار در این باز نگری است، در حقیقت، کار جمعی است، و کتاب العواصم من القواصم، نمونه کوچک و نادری در بازنگاری تاریخ است، بدون آن که این اصطلاح در آن روزگار معروف بوده باشد، ولیکن اندیشه و روش روشن تر در نظریه ابن خلدون است که در مقدمه خود، روش مورخ متعهد را عنوان کرده و او کسی است که ( به اعتراف مستشرقین) موسس علم تاریخ، و معتبر است.
محقق ناگزیر است از آن استمداد کند تا به این اندیشه روشمند ابن خلدون دست یابد. ابن خلدون در باب علم تاریخ گوید: او (محقق) به منابع متعدد و دانش های گوناگونی نیازمند است، و هم باید وی را حسن نظر و پافشاری و تثبت خاصی باشد(در صحت سند و چگونگی روات) که آن دو، وقتی دست به هم می دهند، او را به حقیقت[موضوع] هدایت می کند، و او را از لغزش ها و خطاها می رهاند.
چه بسا اتفاق افتاده که تاریخ نویسان و مفسران و پیشوایان روایات، وقائع و حکایات را به صِرف اعتماد به راوی یا ناقل، خواه درست یا نادرست، بی کم و کاست نقل کرده، و مرتکب خبط ها و لغزش ها شده اند، چه آنان که وقایع و حکایات را براصولش عرضه نکرده، آنها را با نظایر هر یک نسنجیده، و به معیار حکمت و آگاهی بر طبایع کاینات و مقیاس، تحکیم نظر و بصیرت را نیازموده و به غور آنها نرسیده اند، پس، از حقیقت، گذشته و در وادی وهم و خطا گمراه شده اند. این گونه اغلاط به ویژه در بسیاری از حکایات هنگام تعیین اندازه ثروث یا تعداد سپاهیان روی داده است. زیرا که این بحث ( یعنی قضیه آمار) در مظان دروغ و دستاویز یاوه گویی است، و ناچار باید آنها را به اصول بازگردانید، و در معرض قواعد قرار داد.
پس از آن، ابن خلدون بعضی اسباب اقتضای دروغ در اخبار را بیان می کند از جمله:
۱- پراگندگی آراء و مذاهب
۲- اعتماد به ناقلین
۳- غفلت از مقاصد
۴- توهم صدق
۵- جهل در تطبیق اوضاع وقائع به سبب ورود تزویر و فرومایگی
۶- تقرّب به بزرگان و صاحب منصبان
پس از آن، ابن خلدون در مقدمه خود، نمونه های زیادی را از نمونه نقد تاریخی از آغاز قِصَص بنی اسرائیل تا خلافت عباسیان، از جمله داستان عباسه با جعفر بن یحیی بن خالد می آورَد، و او مغشوش بودن داستان را روشن کرده که جعل کنندگان، آن را حکایت کرده اند که قضیه نکبت بار برامکه است. بار دیگر به بحث روش ابن خلدون باز می گردیم که چیزی از تفسیر اسلامی تاریخ حاصل نماییم.
از بین کسانی که نام برده شده،یعنی ابن کثیر و ذهبی و ابن حجر، اما کسب خبر جهت نقد تاریخی واضح از خلال روایات مناقب صحابه و برخی از احادیث نادر، درصحیح بخاری، پیرامون حوادث فتنه در عهد خلفای راشدین، و بعد آنها به دست می آید.
اما ذهبی نقد را در چهار چوب نا مشخصی در دو کتاب سترگ خود تاریخ اسلام و سیر النبلاء به کار برده است، ولیکن ابن کثیر، نقد بیشتر آن دو را انجام داده، و شاید کتاب ارزشمند وی [ البدایه و النهایه] همان تلاش پیشین در باز نگاری جمله تاریخ اسلامی بوده باشد؛ و در این اثناء، بررسی روایات طبری و مقایسه آنها با آن چه که ابن کثیر از روایات طبری و دیگران بازگو کرده است، درمی یابیم ابن کثیر ناقد بصیری است، زیرا محدث مشهوری است ودرعلم حدیث و تراجم رجال، دستی دارد. وقبل از او کسی اینقدر در نقد سخن نگفته است، چنان که وی بیشتر از نقد، نه به طور فراگیر، تخمین زده است. می گوییم که وی نزدیک به بیست درصد اصل روایات تاریخی را نقد کرده و ترجیح و تصحیح نموده است.
در قرن۱۴هجری با ظهور کتاب های محب الدین خطیب از جمله تعلیق و الحاق کلام ابن عربی در کتاب العواصم، ندای صادقانه در ضرورت بازنگاری تاریخ اسلامی با رعایت شرایط تفسیر اسلامی تاریخ را سر داده است.
خط مشی عریض و طویل استادان امروزین جهت بازنگاری تاریخ [ با اعتماد بر دستآوردها و ذخائر بر جای مانده از اسلاف]عرضه شده است.
بدون شک به نظر محققان در عرصه تاریخ اسلامی، استادان بزرگ در تدوین روش واضح آثار جهت بازنگاری تاریخ اسلامی، همت زیادی نموده اند، و در خلال این بحث، خط مشی ارائه شده را عرضه می کنیم، که شاخص ترین افراد محقق در این مسئله، با استشهاد به مقولات پیشین، یا هم زمان خود که منجر به سایر تلاش های جدی در باب این موضوع شده است. و در اهتمام اخیر به رساله دکتری با مقدمه شیخ فاضل ابراهیم شهرزوری با عنوان [ روش محدثان در نقد روایت تاریخی- مناهج المحدثین فی نقد الروایه التاریخیه] به سال ۱۴۲۲هـ در موسسه عربی مطالعات تاریخی مورد توجه است.
باید با بحث های عماد الدین خلیل آغاز کنیم، که خط مشی گسترده ای را ارائه کرده است، ولی عُمَری وارد تفاصیل شده، و نمونه های عملی را چه مستقیم از دو کتاب خود[ صحیح السیره النبویه] و [ عصرالخلافه الراشده] و چه به صورت غیر مستقیم از راهنمایی در رساله های متعدد دانشگاهی آورده است.
شاید رساله دانشگاهی [ روایات ابی مخنف فی تاریخ الطبری] یحیی ابراهیم یحیی که فتح البابی برای دیگر رساله ها بود، که در مقایسه بیست و یا بیشترین مرویات طبری چه متنی و چه إسنادی بوده باشد.
در این رابطه دکتر فاضل عمادالدین خلیل، فصلی را با عنوان الشروط و الضوابط المنهجیه لکتابه التاریخ الاسلامی [ احکام و ضوابط شیوه مند تاریخ نگاری اسلامی] نوشته است- که در ادامه بحث خواهد آمد.
گفته شده که از شاخص ترین کسانی که عهده دار ایضاح مغلطه های تاریخی شدند، تا ناسَره های روایات نادرست را بزدایند،قاضی ابن عربی در کتاب العواصم،و ابن تیمیه در اکثر نوشته ها و رسائل خود، به ویژه کتاب مهم او منهاج السنه النبویه، در نقض کلام شیعه و قدریه، و نیز ذهبی منتقد، در بیشتر تالیفات تاریخی خود، مانند کتاب سِیَر أعلام النُبَلاء، تاریخ اسلام، مشاهیر الأعلام، و میزان الاعتدال در نقد رجال، و نیز ابن کثیر، مفسر و مورخ در کتاب خود- البدایه و النهایه، و هم چنین، ابن حجر عَسقلانی در کتاب خود فتح الباری، کتاب لسان المیزان، تهذیب التهذیب، و الإصابه، بدان اشاره دارند.
نقد روایت تاریخی و تطور اخیری که در ارتباط با اندیشه بازنگاری تاریخ اسلامی، پس از تبلور، روش واضح آثار در این باز نگری است، در حقیقت، کار جمعی است، و کتاب العواصم من القواصم، نمونه کوچک و نادری در بازنگاری تاریخ است، بدون آن که این اصطلاح در آن روزگار معروف بوده باشد، ولیکن اندیشه و روش روشن تر در نظریه ابن خلدون است که در مقدمه خود، روش مورخ متعهد را عنوان کرده و او کسی است که ( به اعتراف مستشرقین) موسس علم تاریخ، و معتبر است.
محقق ناگزیر است از آن استمداد کند تا به این اندیشه روشمند ابن خلدون دست یابد. ابن خلدون در باب علم تاریخ گوید: او (محقق) به منابع متعدد و دانش های گوناگونی نیازمند است، و هم باید وی را حسن نظر و پافشاری و تثبت خاصی باشد(در صحت سند و چگونگی روات) که آن دو، وقتی دست به هم می دهند، او را به حقیقت[موضوع] هدایت می کند، و او را از لغزش ها و خطاها می رهاند.
چه بسا اتفاق افتاده که تاریخ نویسان و مفسران و پیشوایان روایات، وقائع و حکایات را به صِرف اعتماد به راوی یا ناقل، خواه درست یا نادرست، بی کم و کاست نقل کرده، و مرتکب خبط ها و لغزش ها شده اند، چه آنان که وقایع و حکایات را براصولش عرضه نکرده، آنها را با نظایر هر یک نسنجیده، و به معیار حکمت و آگاهی بر طبایع کاینات و مقیاس، تحکیم نظر و بصیرت را نیازموده و به غور آنها نرسیده اند، پس، از حقیقت، گذشته و در وادی وهم و خطا گمراه شده اند. این گونه اغلاط به ویژه در بسیاری از حکایات هنگام تعیین اندازه ثروث یا تعداد سپاهیان روی داده است. زیرا که این بحث ( یعنی قضیه آمار) در مظان دروغ و دستاویز یاوه گویی است، و ناچار باید آنها را به اصول بازگردانید، و در معرض قواعد قرار داد.
پس از آن، ابن خلدون بعضی اسباب اقتضای دروغ در اخبار را بیان می کند از جمله:
۱- پراگندگی آراء و مذاهب
۲- اعتماد به ناقلین
۳- غفلت از مقاصد
۴- توهم صدق
۵- جهل در تطبیق اوضاع وقائع به سبب ورود تزویر و فرومایگی
۶- تقرّب به بزرگان و صاحب منصبان
پس از آن، ابن خلدون در مقدمه خود، نمونه های زیادی را از نمونه نقد تاریخی از آغاز قِصَص بنی اسرائیل تا خلافت عباسیان، از جمله داستان عباسه با جعفر بن یحیی بن خالد می آورَد، و او مغشوش بودن داستان را روشن کرده که جعل کنندگان، آن را حکایت کرده اند که قضیه نکبت بار برامکه است. بار دیگر به بحث روش ابن خلدون باز می گردیم که چیزی از تفسیر اسلامی تاریخ حاصل نماییم.
از بین کسانی که نام برده شده،یعنی ابن کثیر و ذهبی و ابن حجر، اما کسب خبر جهت نقد تاریخی واضح از خلال روایات مناقب صحابه و برخی از احادیث نادر، درصحیح بخاری، پیرامون حوادث فتنه در عهد خلفای راشدین، و بعد آنها به دست می آید.
اما ذهبی نقد را در چهار چوب نا مشخصی در دو کتاب سترگ خود تاریخ اسلام و سیر النبلاء به کار برده است، ولیکن ابن کثیر، نقد بیشتر آن دو را انجام داده، و شاید کتاب ارزشمند وی [ البدایه و النهایه] همان تلاش پیشین در باز نگاری جمله تاریخ اسلامی بوده باشد؛ و در این اثناء، بررسی روایات طبری و مقایسه آنها با آن چه که ابن کثیر از روایات طبری و دیگران بازگو کرده است، درمی یابیم ابن کثیر ناقد بصیری است، زیرا محدث مشهوری است ودرعلم حدیث و تراجم رجال، دستی دارد. وقبل از او کسی اینقدر در نقد سخن نگفته است، چنان که وی بیشتر از نقد، نه به طور فراگیر، تخمین زده است. می گوییم که وی نزدیک به بیست درصد اصل روایات تاریخی را نقد کرده و ترجیح و تصحیح نموده است.
در قرن۱۴هجری با ظهور کتاب های محب الدین خطیب از جمله تعلیق و الحاق کلام ابن عربی در کتاب العواصم، ندای صادقانه در ضرورت بازنگاری تاریخ اسلامی با رعایت شرایط تفسیر اسلامی تاریخ را سر داده است.
خط مشی عریض و طویل استادان امروزین جهت بازنگاری تاریخ [ با اعتماد بر دستآوردها و ذخائر بر جای مانده از اسلاف]عرضه شده است.
بدون شک به نظر محققان در عرصه تاریخ اسلامی، استادان بزرگ در تدوین روش واضح آثار جهت بازنگاری تاریخ اسلامی، همت زیادی نموده اند، و در خلال این بحث، خط مشی ارائه شده را عرضه می کنیم، که شاخص ترین افراد محقق در این مسئله، با استشهاد به مقولات پیشین، یا هم زمان خود که منجر به سایر تلاش های جدی در باب این موضوع شده است. و در اهتمام اخیر به رساله دکتری با مقدمه شیخ فاضل ابراهیم شهرزوری با عنوان [ روش محدثان در نقد روایت تاریخی- مناهج المحدثین فی نقد الروایه التاریخیه] به سال ۱۴۲۲هـ در موسسه عربی مطالعات تاریخی مورد توجه است.
باید با بحث های عماد الدین خلیل آغاز کنیم، که خط مشی گسترده ای را ارائه کرده است، ولی عُمَری وارد تفاصیل شده، و نمونه های عملی را چه مستقیم از دو کتاب خود[ صحیح السیره النبویه] و [ عصرالخلافه الراشده] و چه به صورت غیر مستقیم از راهنمایی در رساله های متعدد دانشگاهی آورده است.
شاید رساله دانشگاهی [ روایات ابی مخنف فی تاریخ الطبری] یحیی ابراهیم یحیی که فتح البابی برای دیگر رساله ها بود، که در مقایسه بیست و یا بیشترین مرویات طبری چه متنی و چه إسنادی بوده باشد.
در این رابطه دکتر فاضل عمادالدین خلیل، فصلی را با عنوان الشروط و الضوابط المنهجیه لکتابه التاریخ الاسلامی [ احکام و ضوابط شیوه مند تاریخ نگاری اسلامی] نوشته است- که در ادامه بحث خواهد آمد.