فلسفه هگل در بوته نقد
جلسه اوّل
پس از آغاز دوره به اصطلاح روشنگری در اروپا و طرد و ردّ فلسفه مدرسی (معروف به اسکولاستیک) که ریشه فلسفه اسلامی ولی رنگ و بوی مسیحیت کلیسایی رومی را داشت، فلسفه و اندیشه در غرب با دکارت به راه نوی افتاد و متفکرانی در اروپا پدید آمدند که در تاریخ فلسفه جدید نام آنها آمده است.
یکی از مشهورترین آنها فیلسوف آلمانی، هگل (گئورک ویلهلم فریدریش هگل) است که فلسفه او به عنوان مجملترین و دشوارترین فلسفه ها معرفی می شود و به همین سبب کمتر به میدان مباحثات تطبیقی می آید.
نظربه اینکه شاید بتوان فلسفه هگل را عمیقترین و پرمایه ترین مکاتب جدید غرب دانست جا داشت که وارثان فلسفه اسلامی با آن بیشتر آشنا و به ابعاد مثبت و منفی، توانایی ها و ناتوانی های تفکر غربی آگاه گردند و به تعبیر قرآن مجید، اقوال آنان را استماع نمایند و بهترینها را فراگیرند و احیاناً در این داد و ستد، فلسفه اسلامی و علّو و تفوق آنرا بر دیگر مکاتب اثبات نمایند.
از این رو در میزگردی که به نظر شما خواهد رسید استادان و پژوهشگران دو رشته فلسفه قدیم و جدید، نه در مقابل هم که در کنار هم نشسته اند تا مکتب هگل را در بوته ی نقد بگذارند و با شناختی که از فلسفه اسلامی و بویژه از حکمت متعالیه صدرالمتألهین، ملاصدرا دارند آنرا تشریح و تبیین نمایند.
***
خردنامه: با تشکر از همه اساتید محترم که قدم رنجه فرموده اند جلسه بررسی و پژوهش درباه مکتب هگل را آغاز می کنیم و نخست از جناب آقای دکتر کریم مجتهدی که در این موضوع چند کتاب و رساله نوشته اند خواهش می کنیم مطلب را آغاز کنند.
دکتر مجتهدی: اجازه می خواهم قبل از دستور رسمی جلسه، مقدمه کوتاهی را عرض کنم: پرفسور هانری کربن، فیلسوف و مستشرف فقید فرانسوی، در جلسه ای که با هم صحبت می کردیم و من از هگل می گفتم، او نظر داد که شخصی مثل من لازم نیست هگل بخواند، بلکه در ایران اگر روزی بتوان آقای آشتیانی را در مشهد علاقمند به مطالعه فلسفه هگل کرد؛ از این طریق تأمل و دقت در تحلیلها و تفسیرهای ایشان در مورد این فیلسوف، می توان بدون شک خدمت بزرگی به تفکر فلسفی در ایران کرد…
ادامه مطلب:
جلسه دوم
خردنامه: در جلسه ی پیش پس از ذکر کلیاتی، نوبت به منطق هگل رسید؛ اگر اساتید حاضر و موافق باشند پیش از آنکه به این مطلب بپردازیم یک مقداری زمینه فکری هگل و عکس العمل او را در برابر آراء فلاسفه پیشین؛ بخصوص یونان بررسی کنیم. حکمایی از قبیل پارمندیس و هراکلیتوس و افلاطون و ارسطو و حتی فیثاغورس و ماقبل او. اینجا از دکتر داوری خواهش می کنیم در اینباره صحبت بفرمایند.
دکتر داوری: اگر ما وارد منطق هگل و مطالب منطق هگل بشویم خروج از این وادی یک قدری دشوار است؛ بهتر است بپردازیم به این نکته که اصلاً منطق در نظر هگل چه بوده است (تأکید دکتر مجتهدی) برای ما این مهم است اگر منظور این است به اختصار به این بپردازیم که او چه تلقیی از منطق داشته و قیاس کنیم این تلقی را با تلقی اسلاف هگل و زود خارج شده و بپردازیم به کلیات فلسفه اش…
ادامه مطلب:
جلسه سوم
خردنامه صدرا: بسم الله الرحمن الرحیم. مباحث بسیار خوبی در سه جلسه گذشته بیان شد. طی ده جلسه هم نمی توان حق مطلب را در این زمینه ادا کرد زیرا مباحث خیلی گستره است. از اینرو قرار شد در چهار جلسه و تحت چهار موضوع درباره فلسفه هگل گفتگو شود بطوری که نهایتاً در این جلسه بتوانیم طوری بحث را به سرانجام برسانیم.
در جلسه گذشته سؤالی درباره ی مقولات مطرح شد که چرا هگل منطق را وارد فلسفه می کند و فلسفه را منطق می نامد و در مقام بیان مسائل فلسفی، ناگهان به استدلال ها و تعبیرات خاص منطقی روی می آورد مثل استدلال، حکم؛ تصدیق و تصور و … که در واقع او فلسفه اش را منطقی می کند.
این مسأله ای است که در بطن آن یک سؤال محتوایی هم وجود دارد و آن اینست که در واقع روند فلسفه هگل، سر از درون به بیرون است، از مفهوم به خارج رسیدن است؛ یعنی او می خواهد تحولی در حقیقت و وجود عالم را به نمایش بگذارد که از اندیشه شروع شده باشد. لذا صورت معقول را “سنتز” تمام این تحولات می داند. به عبارت دیگر وی معتقد است که ما باید با یک امر عینی مواجه باشیم تا از این طریق وارد مباحث مفهومی و منطقی (شاید هم محتوایی) شویم و از ترکیب موضوع و محمول صحبت کنیم…
ادامه مطلب:
جلسه سوم > > > >