نه آغازی هست نه پایانی
بابک احمدی
اگر در میانه ی دهه ی ۱۹۵۰ براساس همانندی هایی رمان های میشل بوتور، ناتالی ساروت، کلود سیمون، آلن رُب-گری یه، کلود اولیه و ژان ریکاردو را زیر عنوانی کلی یعنی “رمان نو” گرد هم می آوردند، حالا که چهل سال از آن روزها دور شده ایم این کار دیگر ممکن نیست. رُب-گری یه از همان آغاز پرسیده بود: “آخر نوشتن چه معنا داشت، اگر قرار بود که همگی یکسان بنویسیم؟” سیمون سالها بعد گفت: “میان ما تنها یک چیز مشترک بود، دستکم من احساس می کنم که فقط همین یکی بود: ایده هایی سالبه و نفی کننده؛ یعنی نپذیرفتن”، اکنون هم ساروت نود و سه ساله نویسنده ی کاربرد گفتار کاری یکه در ادبیات معاصر، به تأکید حساب خود را از آن گروه جدا کرده است. همانطور که در پاییز گذشته بوتور در دانشکده ی هنر ژنو اعتراض کرد که به دلیل عنوان کلی “رمان نو”، ناقدان سال ها با بی اعتنایی از جنبه ی یکه ی رمان هایش گذشته اند.
منبع: کانال تلگرامی تحلیل نشانه شناسی متن (https://t.me/irCDS) > > > >