به دنبال بیانی عمیق تر در تئاتر
گفتگویی با دکتر فرهاد ناظرزاده کرمانی
داود اسماعیلی
دو منتقد آثار ساموئل بکت نمایشنامه نویس ایرلندی حدود بیست سال پیش چنین نتیجه گرفته بودند که آثار بکت اصولا تهاجمی است علیه استیلای نظام اقتصادی بر جهان و تسلط ماده گرایی (Materialism) بر معنویت گرایی.
آنها نوشته بودند که بکت – که در دنیایی دوقطبی می زیسته: سرمایه داری و کمونیسم – چنین می انگاشته که این دو ایدئولوژی علیرغم تفاوت ظاهری شان، در یک چیز متحد و مشترک اندهر دو نظام های مادی هستند و اقتصادگرای.
به عبارت دو منتقد: “میلر” و “نلسون”، ستیزه و تنش میان کاپیتالیسم و کمونیسم دیگر بر سر آرمانهای اخلاقی نیست؛ بلکه به قول خروشچوف، رقابت بر سر آن است که کدامیک از این دو سیستم بیشتر و بهتر می تواند گوشت خوک تولید کند؟!
چنین جهانی به هر حال مادی است. هر اسمی که به آن بدهند، و به صورتی که ظاهر شود، اصل قضیه فرقی نمی کند. انسان به شدت اقتصادی، خودخواه و استیلاگر شده است. و در این گیرودار، ارزشهای اقتصادی بیم ها و امیدهای مادی به صورت عوامل تعیین کننده ی همه چیز جلوه کرده اند، حکومت های جهان می آیند به خاطر یک سری محاسبات اقتصادی و … حکومت ها می روند، به خاطر همان محاسبات، دنیا دارد به صورت بازاری کوچک و به اصطلاح راسته ای است در این بازار اقلیتی که چندان سرشناس هم نیستند و اصلاً به شهرت اهمیتی نمی دهند. و حتی از آن گریزانند؛ و بیشتر مایل اند عوامل آنها – که همان زمامداران ظاهری کشورها هستند – کرّ و فرّ کنند، جلو میکروفن و دوربین قرار گیرند. و… ماجراهایی از این دست. امّا در همه حال “منافع” و مخصوصاً منافع اقتصادی، حرف نهایی را می زند. مجامع بین المللی و مذاکرات سران کشورهای بزرگ هم برای سر و صورت قانونی دادن به همین مسائل است، یعنی جامعه اقتصادی جهانی که در آن روابط اقتصادی بخوبی تعریف و تحدید شده باشد. و غیر از قلیلی که هیچ قانونی آنها را محدود نمی کند (زیرا خودشان قانونگذارند) بقیه باید سرجای خودشان بنشینند و کم و بیش در همان مدار تعیین شده حرکت کنند. در همان جایی که برایشان تعیین شده است. بی هیچ بیش و کم. (به قول سعدی):
قضا دگر نشود گر هزار ناله و آه
به شکر یا به شکایت برآید از دهنی
فرشته ای که وکیل است بر خزاین باد
چه غم خورد که بمیرد چراغ پیرزنی!
ادامه مطلب > > > >