تنهایی محتضران
نوشته نوربرت الیاس
ترجمه یوسف اباذری
شیوه های چندی برای روبرو شدن با این واقعیت وجود دارد که تمامی زندگی ها من جمله زندگی کسانی که دوستشان می داریم پایانی دارد. پایان زندگی بشری که آن را مرگ می نامیم می تواند از طریق اندیشه ی زندگی پس از مرگ در هادس (Hades) یا والهالا (Valhalia) در جهنم یا بهشت مبدل به اسطوره شود. دست یازیدن به این اسطوره قدیمی ترین و رایجترین شکل تلاش بشری برای کنار آمدن با تنهای زندگی است. می توانیم با پنهان کردن یا سرکوب کردن این اندیشه ی ناخوشایند یا با چنگ زدن به این عقیده ی تزلزل ناپذیر که زندگی شخصی ما جاودانه است – دیگران می میبرند، من نمی میرم – با پس راندن اندیشه ی مرگ تا آنجا که ممکن است تلاش کنیم تا از اندیشه ی مرگ اجتناب کنیم.
گرایش قدرتمندی در این مورد در جوامع پیشرفته ی حال حاضر وجود دارد. دست آخر می توانیم با مرگ به عنوان امر واقعی از هستی خودمان روبرو شویم؛ می توانیم زندگی خود و خاصه رفتار خود در قبال دیگران را با مدت زمان محدود زندگی سازگار کنیم، می باید وظیفه خود بدانیم تا این پایان، این جدا شدن از دیگران را زمانی که فرارسد برای خود و دیگران تا آنجا که ممکن است آسان و خوشایند سازیم، و می توانیم این پرسش را مطرح کنیم که این وظیفه چگونه می باید اجرا شود. در حال حاضر این پرسش را به شیوه ای روشن و غیر مبهم فقط شماری از پزشکان مطرح می سازند، در مناقشات وسیع تری که در جامعه صورت می پذیرد این پرسش به ندرت مطرح می شود.
ادامه مطلب > > > >