فیلسوف در بحران

دکتر محمدمهدی اردبیلی

انسان همواره و اساسا در بحران میزید. این بحران تمام ارکان حیاتش را در بر گرفته است. از یک سو، خود انسان در بحران دائمی است و از سوی دیگر جهانش بحران زده است؛ که البته این هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند. ایده فراروی از بحران و تجربه حیاتی آرام و بی تنش توهمی است که صرفا از طریق تجاهل عامدانه تحقق می یابد؛ و چرا که نه؟ مگر نمی توان چند صباحی، چند سالی، حتى عمری و شاید چند عمری برای صدها و هزاران سال، حتی تا زمان انقراض، در توهم زیست؟ نیچه در «انسانی زیادہ انسانی» می نویسد: انسان باغچه خوشبختی خویش را بر دهانه آتشفشان بنا کرده است. (Nietzsche 1996: 190)
انسان نسبت به بحران دافعه دارد و از آن فراری است. او بر خلاف ژست های تنوع طلبش عاشق ثبات است. نگاهی به تصویر تمام آرمانشهرهای انسانی (اعم از دینی، غیردینی و ضددینی) بیندازید. انسان به دنبال رهایی از بحران است: خیال خوش بی بحرانی. نه تنها بحران شر است، بلکه حتی مهمتر از آن، شرّ بحران است.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *