اکبر رادی و صحنه ی ایرانی: نگاهی کلی به شخصیت و آثار

معصومه بوذری

 

اکبر رادی (۱۰ مهر ۱۳۱۸ پیرسرا، رشت – ۵ دی  ۱۳۸۶ تهران) از پیشکسوتان  و مفاخر تئاتر معاصر کشورمان است، که کوله بار بیش از چهار دهه نمایشنامه نویسی ایران را بر دوش داشته، و بازتاب واقعیت های اجتماع روز را، برای صحنه ی تئاتر رسمی در فضایی ایرانی و مدرن، با سبکی منحصر به فرد، به تحریر درآورده است: صحنه ای که رنگ و بوی نمایش های تاریخی ما را ندارد و در عین حال تماماً خود تاریخ است. و اینهمه به کمک شناخت دقیق وی از حقایق اجتماع پیرامونش، حاصل شده است. شاید بتوان گفت رادی با دور نگه داشتن خود از آسیب غرق شدن در هر یک از جریانات فکری معاصر (اعم از سنت گرایی و تمایل به شرق، یا جریان های روشنفکری متمایل به غرب)، موفق شده است ایده ای منحصر به فرد در شخصیت پردازی و موضوعات آثارش، را به اجرا درآورد؛ که خاص ایران معاصر است. در اینجا با نگاهی مختصر به زندگی و آثار این نویسنده ی بی بدیل، سعی می کنیم ضمن بررسی بازتاب بحران های روز در نمایشنامه های وی، به این نتیجه برسیم که صحنه ای که وی برای ما به یادگار گذاشته، صحنه ای است مختص واقعیات ایران این روزگار؛ و ضروری برای مطالعه ی اجتماع ما.

اکبر رادی تجربه ی نوشتن را از سالهای نوجوانی و جوانی شروع کرد. در سال ۱۳۳۸، همزمان با دیپلم متوسطه، داستان “باران” را برای مسابقه ی داستان نویسی مجله اطلاعات جوانان فرستاد و به جایزه ی نخست آن مسابقه دست یافت. و بعد اولین نمایشنامه اش، “از دست رفته” را مشق کرد؛ و همینطور چند متن دیگر را (“جاده” در مجله اطلاعات جوانان و نیز “کوچه” در ماهنامه سخن). تا آنکه نمایشنامه ی “روزنه ی آبی” را در سال ۱۳۴۱ به چاپ رساند. او این نمایشنامه را – که به تعبیر خودش “عصیان نسل علیه حاکمیت فرسوده امّا پدرسالارانه” می داند – به احمد شاملو سپرد. شاملو پس از مطالعه ی آن، متن را مناسب چاپ توسط جلال آل احمد دانست؛ ولیکن آل احمد متن را نپذیرفت و نقدی تند نیز بر آن نوشت. تا اینکه شاملو، با معرفی شاهین سرکیسیان، برای اجرای این نمایشنامه، راه را برای رادی هموار نمود. سرکیسیان، هم متن را برای اجرا پسندید و هم از رادی خواست که تنها و تنها به کار نمایشنامه نویسی بپردازد و بس. امّا تقدیر چنان بود که شاهین سرکیسیان از دنیا رفت و فرصت اجرای این کار را نیافت.

با این حال همین دو اتفاق مهم، یکی آشنایی با شاهین سرکیسیان، که داعیه دار تئاتر ملی بود، در ۱۳۳۹، و دیگری آشنایی با جلال آل احمد در ۱۳۴۱ بود که سرنوشت رادی را اینچنین رقم زد؛ و صحنه ی تئاتر ایران، برای چهار دهه، از برکت وجود این نویسنده ی بصیر و روشنگر بهره مند شد. این موضوع که رادی در مورد آشنایی اش با آل احمد، گفته: “سرانجام، هم او بود که ماده ی مستعد مرا ورزید.” از این حیث برای ما قابل تأمل است که ببینیم در جریان های پیشرو، همفکریِ گروه و راهبری تازه نفس هایی که با خلوص آمده اند، تا چه اندازه مؤثر است و نتیجه ای چنین پرثمر و پرافتخار برای اجتماع دارد. و این همه را چه خوب امثال جلال می دانسته اند. البته در مورد رادی، این موفقیت ها، علاوه بر ورود به جرگه ی روشنفکران معاصر، نتیجه ی تلاش بی وقفه خودش در آشنایی با ادبیات فارسی و احیای اصطلاحات زبانی طبقات مختلف، بررسی و مطالعه ی علمی مسائل جامعه، و  آشنایی کامل با آثار نویسندگان و نمایشنامه نویسان مطرح دنیا، مخصوصاً چخوف، ایبسن و تورگنیف بوده است. که در مورد چخوف و تأثیری که بر روی سبک نوشتار رادی داشته است، مطالب بسیار نوشته شده و خود نیز بدان معترف بوده است: «در بعضی از نمایش نامه های من سایه ی دست هنرمندانه ای دیده می شود و این بی گمان سایه ی دست چخوف است.» (شناختنامه اکبر رادی، به کوشش فرامرز طالبی، ص ۴۳۶)

رادی که در مقطع فوق لیسانس علوم اجتماعی دانشگاه تهران تحصیل کرده، نسب به مسائل فرهنگی و اجتماعی ایران، دیدی علمی و به دور از تنگ نظری ها و یا ذوق زدگی های جریان های سیاسی آن روز، داشته است…

 

ادامه مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *