تئاترِ کاربردی در ایران

مصاحبۀ بهاره بوذری از وبسایت چیستی ها با دکتر رحمت امینی

آقای دکتر امینی، چون شما کتابی در زمینه تئاتر پداگوژیک دارید و فعالیت های مختلفی در این خصوص انجام داده‌اید، می خواستیم از شما بپرسیم که چرا در برنامه های توسعه کشور، در بخش فرهنگ و در ذیل آن بخش آموزش پرورش، به تئاتر آموزشی تا الان توجه چندانی نشده و اساسا چرا در ایران هیچکس این نوع تئاتر را با وجود همه امتیازات چند وجهی ای که دارد و خاصیت کاربردی که می تواند در آموزش داشته باشد جدی نگرفته است؟ یعنی ما بیشتر در مباحث نظری در مورد تئاتر پداگوژیک صحبت کردیم ولی در عمل، و در کاربرد این هنر، ظاهراً تا به حال جامعه هدف مشخصی نداشته‌ایم. شما چقدر با این موضوع موافق هستید که تئاتر پداگوژیک تا به حال مغفول مانده و اگر موافق هستید، دلیل آن چیست؟

من ابتدا عرض کنم که نسبت به زمانی که من آن کتاب را نوشتم، حدود ۸ سال پیش، اوضاع خیلی بهتر شده، یعنی این درست است که شاید به طور سیستماتیک و روشمند ما سراغ تئاتر پداگوژیک که زیرشاخه ای از تئاتر کاربردی است نرفتیم یا نهادها و بنیادهای رسمی یا سازمان هایی را برای آن در نظر نگرفتیم، که اینها البته خود کاستی است؛ امّا خوشبختانه به دلیل وجود افرادی که دانش آموخته تئاتر شدند، و از تئاتر جهان تا حدودی به صورت روزانه مطلع هستند، در آموزش حتی دروس و یک سری مفاهیم تربیتی بعضی به سراغ تئاتر رفتند. حال گاهی هم می تواند کار یک مسئول علاقمند در یک منطقه آموزش پرورش باشد، یا یک مهد کودک خاص، یا یک مدرسه غیر انتفاعی، که به دلیل ذوق و علاقه مدیرش به این سمت می رود. اما به قول شما این قضیه به عنوان یک سازوکار عمومی در نظر گرفته نشده است. دلیل آن هم اساساً برمی گردد به مغفول ماندن خود تئاتر در جامعه؛ یعنی ما هر چیزی را که به تئاتر وصل می کنیم، به دلیل اینکه خود تئاتر از بنیان محکمی برخوردار نیست، یعنی نه تنها در میان مردم، بلکه در میان قانونگذاران هم کلاً خیلی جدی گرفته نمی شود. این یک ریشه تاریخی هم دارد. قبل از اینکه اساساً تئاتر وارد کشور ما شود هر گونه هنرنمایی را به قشر فرودست جامعه منسوب می کردند؛ و با اسامی تحقیرآمیز نام می بردند: دلقکی و مطربی. در حالی که همین دلقکی در اروپا یا کشورهای صاحب تئاتر، یکی از ریشه های پیدایش کمدی های فاخر است ولی در کشور ما هم در موسیقی و هم تئاتر یک ریشه تاریخی وجود دارد که این هنرها جدی گرفته نمی شوند. یک بخشی از آن هم قبلاً منافات با دستورهای دینی داشته، آن هم البته درست نبوده، یعنی دین به این معنا هیچوقت با هنر مخالف نبوده؛ امّا در برخی از دوره های تاریخی وبه ویژه در اوایل ورود اسلام به ایران به شدت هنرها توسط مفسران یا شارعان مذهبی بی ملاحظه تحقیر می شد. حتی نقاشی و مجسمه سازی، موسیقی و نمایش گری، اینها همه ممنوعیت داشته؛ که حالا آن بحث دیگری است. در مجموع، هر چیزی که به نحوی منسوب به تئاتر است به دلیل اینکه خود تئاتر جایگاهش همچنان در جامعه ما محکم نشده در موضع ضعف قرار گرفته است؛ ولی به ویژه در یکی دو دهه اخیر، به دلیل دانش آموخته شدن بسیاری از جوانان ما در این رشته خوشبختانه تئاتر، آن غربت گذشته را ندارد و می توانیم اینطور تصور کنیم که ان شاءالله رفته رفته اوضاع بهتر هم می‌شود.

 

چه پیش شرط هایی نیاز است تا این گونه از تئاتر بیشتر شناخته شود؟

باز هم عرض می کنم، اول باید خود تئاتر جا بیفتد، بعد حالا شاخه ای به نام تئاتر کاربردی، چون تئاتر پداگوژیک یا تئاتر تعلیمی- تربیتی یکی از رشته های تئاتر کاربردی است. تئاتر کاربردی یا Applied Theater در واقع تئاتری است که فقط هنر در آن مهم نیست؛ بلکه به واسطه تئاتر مقوله دیگری مورد توجه قرار می گیرد. می تواند تئاتر برای سالمندان باشد، در زندان ها باشد، در آپارتمان ها باشد، هر نمایشی که هدف اصلی آن در پایان، اجرای صرف یک نمایش برای تماشاگر نیست، می شود تئاتر کاربردی.

 

بنابراین، جامعه هدف تئاتر پداگوژیک می تواند گستره‌ای به اندازه تک تک مردم جامعه داشته باشد؟

بله، یعنی تئاتر کاربردی می تواند کاربردش را خارج از سالن های مرسوم تئاتر پیدا کند، هر جایی که به قول شما انسان وجود دارد و می تواند از طریق غیر مستقیم مفهومی را منتقل کند. مثلاً فرض کنید تربیت کودک در آپارتمان یا خانه یک رشتۀ ویژۀ خود را دارد، یعنی در دنیا دوره هایی را برای والدین در نظر می گیرند و آموزش می دهند که چگونه با نمایش گری، خیلی از مسائل را به بچه هاشان یاد بدهند و خیلی جالب است که مشابه همین روش، یعنی روایت و قصه پردازی به صورت غریزی در کشور ما وجود داشته است. مثلاً خاله بازی هایی که دیگر الآن تقریباً وجود ندارد. خب حالا به دلیل رشد جامعه است و وسایل نوین و تکنولوژی های امروزی؛ ولی ما چیزی را جایگزین آن نکردیم. این جایگزین همان تئاتر پداگوژیک می توانست باشد. زمانی که من خودم کودک و نوجوان بودم با بچه ها فضایی مجازی مثل صحنه ای درست می کردیم و بازی مهمانی و دکتر و مغازه داشتیم، به این ترتیب همه وجوه زندگی را به گونه ای تمرین می کردیم، گاهی اوقات از راهنمایی بزرگترها هم برخوردار می شدیم، این شیوه ای بوده که در ذات بچه های ما وجود داشته است. حالا همان ها بر اساس تئوری های امروزی تبدیل می شود به این که والدین به صورت خودآگاه می توانند وارد این نوع تربیت شوند؛ به واسطه نمایش گری. مثلاً خود من چون با نمایش آشنا بودم، عروسک مبارک را از آقای غریب پور هدیه گرفته بودم و یادم هست که شروع می کردم با آن عروسک با دخترم در مورد همه مسائل تربیتی مختلف زندگی مثل آداب غذا خوردن در قالب یک عروسک دوستانه حرف می زدم و بهتر از زمانی که یک پدر مستقیم کارهایی را به بچه اش می گوید نتیجه می گرفتم. این هم باز ریشه در ادبیات کهن ما دارد:

چونکه با کودک سروکارت فتاد/ پس زبان کودکی باید گشاد

اینها به هر حال، چیزهایی است که ما به صورت عملی، حکمت عملی آن را داشتیم، حتماً در جاهای دیگر جهان هم همینطور بوده؛ ولی خب در جهان اتفاقی که افتاده بر مبنای رشد علم، تئوری های جدید به واسطه پژوهش و مطالعه روی انسان تبدیل می شود به واژه هایی مثل همین تئاتر پداگوژیک و ما هم ناچاریم که همان ها را برداریم بیاوریم و باز معنی و بومی سازی کنیم.

 

موضوع دیگر این است که تئاتر پداگوژیک مربوط به امر آینده است، مربوط به زمانی است که نیامده و تحولی را ایجاد می کند که از زمان اکنون شروع می شود برای آینده و می توانیم بگوییم آن تاثیری که روی مخاطب دارد و نتیجه ای که روی ذهن مخاطب می گذارد یک امر پویا است…

اساسا هنر به طور کل و عام، اینگونه است که هنرمند همیشه دیدگاه پیشرو دارد، یعنی به نوعی چیزی را می آفریند و با آن می خواهد به مخاطب خود مسیر تازه ای نشان دهد. من اصلاً به درست یا غلط بودن آن از دیدگاه های اخلاقی هر جامعه کار ندارم ولی به نظرم، هنرمند اساساً تصویری از آینده را پیش روی ما می گذارد. حالا در تئاتر بیشتر از هر هنر دیگری انسان در برابر انسان یک نوع نمایشی را ترتیب می دهد که دارد به او تذکر می دهد الان تو در چه جایگاهی هستی و چه جایگاهی می توانی پیدا کنی. این اتفاق در تئاتر پداگوژیک ملموس تر است؛ یعنی اساساً به قول برشت که می شود گفت که یکی از مهمترین نظریه پردازان تئاتر پداگوژیک است و خودش هم چیزی به عنوان تئاتر آموزشی داشته و می گوید “جهان، جهان تغییر است نه تقدیر”، تقدیر یعنی تو اول و آخر همین چیزی که ما می گوییم هستی، همین را ادامه بده، ولی تئاتر پداگوژیک می گوید تو در هر لحظه امکان تغییر داری و می توانی تصمیم تازه ای بگیری. این در تئاتر پداگوژیک یا به طور کلی در تئاتر کاربردی می تواند یکی از جملات کلیدی باشد.

 

با توجه به اینکه ما در دوران کرونا قرار داریم و محدودیت های ارتباطی بسیار بیشتر شده، به نظر شما چه راهکاری می شود مطرح کرد که در همین موقعیت هم ما بتوانیم از تئاتر پداگوژیک استفاده کنیم؟

خب اگر اجراهای حضوری را که به دلیل کرونا کنسل شد در نظر نگیریم، در این چند ماه در فضاهای مجازی به ویژه در اینستاگرام و در تلویزیون های اینترنتی و سایت ها، خود اهالی تئاتر سعی کردند این خلأ را جبران کنند. یعنی تئاتر کماکان وجود خود را حفظ کرد. امّا باید تأکید کنم که ذات تئاتر مواجهۀ حضوری است، یعنی اصلاً ماهیت و مزیتش همین است. این پرسش مطرح می شود که تئاتر چرا اصلاً در طول این ۲۵۰۰ سال زنده ماند؟ بخصوص حالا با وجود این همه تکنولوژی های تصویری چون تئاتر یک چیزی دارد که آنها ندارند: آنها همه در یک زمان تصویر و صدایی را ضبط می کنند و در زمان دیگر پخش می کنند؛ ولی تئاتر آدم ها را فرا می خواند که از نزدیک شاهدش باشند. در این دوران کرونا، تئاتر به معنای اصیل خود وجود ندارد؛ امّا می تواند خود را بازیابی کند. چون کرونا هم مثل هر پدیدۀ دیگری توسط بشر کنترل خواهد شد و تئاتر در این مدت می تواند یک طور دیگر به بازیابی و بازسازی خود بپردازد و از طریق فضاهای مجازی برای خود مخاطب های تازه ای را به دست بیاورد؛ تا زمانی که دوباره مردم بتوانند با همان شکل قدیمی آن  به سالن ها بیایند، بتواند برایشان حرف های تازه ای را داشته باشد.

 

اشاره فرمودید که تئاتر آموزشی ریشه در ادب و فرهنگ ما داشته، به نظر جنابعالی، آیا ضرورت دارد که متونی با توجه به ظرفیت های فرهنگی و ادبی کشور توسط نویسندگان ایرانی در این حوزه نوشته شود یا در شرایط حاضر استفاده از متون ترجمه شده کافی به نظر می رسد؟  

خوشبختانه در یک دهۀ اخیر، چند مترجم تعداد آثار قابل توجهی ترجمه کردند، مثل آقای علی ظفر قهرمانی نژاد، آقای سید حسین فدایی حسین، آقای یدالله آقاعباسی و … الان فکر کنم راجع به تئاتر آموزشی دست کم ۵۰ یا ۶۰ ترجمه خوب، فقط کتاب، وجود دارد. البته به نظرم حتما نیاز به کتاب هایی تألیفی با تحلیل و بررسی تجربه های بومی در زمینه تئاتر کاربردی داریم و من اطلاع دارم که چنین رویکردی به وجود آمده و برخی همکارانم در حال تدوین این آثار هستند. بنابراین ما نمی توانیم بهانۀ فقدان منبع را در بخش نظری داشته باشیم. در بخش عملی هم به هر حال، عقب تر هستیم؛ چون این ماجرا فقط ربطی به هنرمند ندارد و مردم هم باید آمادگی پذیرفتن چنین شکلی از تئاتر را داشته باشند، بنا بر این من فکر می کنم اگر به هر حال همین اقبال  تئاتر پداگوژیک در تئاتر کاربردی در ترجمه وجود داشته باشد و پیش برود عده ای هم هستند که در این سال ها تلاش کردند به صورت عملی وارد این حوزه شوند، بخشی از تلاش آنها هم به ویژه در تئاتر خیابانی دیده می شود.

 

به نظر شما، برای جذب مخاطب بیشتر و ترویج تئاتر آموزشی، نهادهای فرهنگی و هنری موظف به ایجاد این جریان هستند؟

نهادهای فرهنگی هنری که موظف هستند؛ ولی قبل از آن، یا بهتر از آن، راهکار این است که خود سیاست گذاران در سطح دولت و مجلس و وزارتخانه، این مسیر را مقداری تسهیل کنند و آن هم عملی نمی شود مگر این که خود افراد به تئاتر آموزشی اعتقاد داشته باشند. منظورم افرادی است که در رأس هستند. مثلاً یک وزیر علاقمند به این مقوله بیشتر تأثیر می گذارد تا هنرمندان مشهور؛ چون تا قانون شرایط کاری برای این نوع تئاتر را تسهیل نکند، ما نمی توانیم خیلی انتظار داشته باشیم که به ویژه تئاتر پداگوژیک بتواند سریعاً رشد و توسعه پیدا کند.

 

شما به عنوان داور و دبیر جشنواره چه ملاک هایی برای انتخاب بهترین آثار در این ژانر دارید؟ چون مخاطبان ما – در وبسایت چیستی ها – احتمالاً از اهالی تئاتر هستند و بهتر است بدانند که اگر بخواهند در این زمینه فعالیت کنند چه موازینی را باید رعایت کنند؟

من فکر می کنم که الان بچه های تئاتر یعنی خود هنرمندان خیلی تحت فشار هستند. پیشنهاد یا توصیه من به آنها این است که در این ایام رکود همه چیز و به ویژه رکود تئاتر، بنیان های مطالعاتی خود را قوی تر کنند. لااقل یک توفیق اجباری به وجود آمده که آدم ها بیشتر در خانه هستند و حالا که این وضعیت وجود دارد که امکان فعالیت های عملی کم است، به نظرم از همین مواردی که عرض کردم، یعنی آثاری که ترجمه شده، آثاری که می شود از طریق اینترنت مشاهده کرد، بنیان های مشاهده و مطالعه خود را قوی تر کنند، تا ان شاءالله به این امید باشیم مسیری دوباره برای فعالیت های عملی باز شود، چون تئاتر در عمل باید رخ بدهد؛ اما تئاتر در عمل هم زمانی بهتر رخ می دهد که بنیان های نظری قوی باشند.

 

به عنوان سخن پایانی سفارشی اگر دارید، لطفا بفرمایید.

فقط امیدوارم حرف های من جدای از این که توسط علاقمندان شنیده می شود، بیشتر توسط تصمیم گیران شنیده شود چون اگر یک تصمیم-گیر مؤثر شرایط را تسهیل کند، مثلاً در آموزش و پرورش، فرد یا دفتری مسئول فعالیت های تئاتر تعلیمی تربیتی شود، انتظار می رود که ما نتیجۀ بهتری بگیریم، در مقایسه با فعالیت های پراکنده ای که افراد با ذوق انجام می دهند. > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *