کارکرد دیگرسان عشق در نمایشنامه “توراندخت” برتولت برشت

میلاد جعفرپور

دکتر  مهیار علوی مقدم

 

توراندخت، بر نام شاهدخت یکی از روایت های هزار و یکروز است که تا امـروز مایـه ی خلاقیـت بسیاری از ادبای ایران و نمایشنامه نویسان جهان بوده، ولی شناخت آن در ایـران مغفـول مانـده اسـت. برتولت برشت نمایشنامه نویس پرکار و نظریه پرداز نمایشنامه روایی یا غیرارسطویی سده بیستم توانسته است با استفاده از بنمایه روایت توراندخت، نوآوریهای شگرفی آفریـده و بـه قـول خـود غـروب خـرد و عقلانیت عصرش را به تـصویر بکـشد. علـیرغـم پـژوهشهـایی کـه دربـاره نظریـه ادبـی برشـت و آفرینشهای منظوم و منثورش انجام یافته، هنوز جستار مستقلی نسبت به شناخت نمایشنامه توراندخت ارایه نشده است. مقاله حاضر با در نظر داشتن این فقر پژوهشی، نخست در بخش مبانی نظری تحقیـق به منشأ تاریخی روایت توراندخت و نوآوری برشت در استفاده از بنمایه عشق و پرسش اشـاره داشـته آنگاه، دیگر آثاری را که درباره توراندخت انجام یافته، معرفی کرده و در پایان بـا توصـیف نمایـشنامه توراندخت روی به تحلیل ویژگیهای این نمایشنامه و نوآوری های آن آورده است.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *