گفتگویی از سودابه فضایلی با “صادق هدایت”
اشاره: من بعد از ده سالی، در مهر ۵۶ به تهران برگشتم و چند ماهی در تئاتر چهارسو کار می کردم. صدرالدین زاهد، نمایشی بر مبنای کاری از هدایت به صحنه برد و من این مصاحبه را با هدایت نوشتم تا در کتابی که قرار بود از این کار درآید چاپ شود، که کتاب درنیامد و این مصاحبه چاپ نشد. در صندوقچه نوشتههایم به دنبال مطلبی این مصاحبه را پیدا کردم. باری تمام جملات و کلمات و حتی حروف وصل و غیره را از کتابهای هدایت استخراج کرده بودم و از آنجا که آن زمانها اشاره به مأخذ چندان باب نبود، یادم نمیآید دقیقاً از کجا برداشتهام. تمام کتابهای هدایت موجود است هر که بخواهد میتواند پیدا کند- طرحهای هدایت کار فرزاد امینی است.
– چطور است با تنهایی شروع کنیم؟ تنهایی؟ نه؟
- ما همه تنهاییم، نباید گول خورد، زندگی یک زندان است، زندانهای گوناگون. ولی بعضیها به دیوار زندان صورت میکشند و با آن خودشان را سرگرم میکنند. بعضیها میخواهند فرار بکنند، دستشان را بیهوده زخم میکنند، و بعضیها هم ماتم میگیرند، ولی اصل کار اینست که باید خودمان را گول بزنیم، همیشه باید خودمان را گول بزنیم، ولی وقتی میآید که آدم از گول زدن خودش هم خسته میشود… به نظرم امروز زبان در اختیارم نیست، چون سالهاست که به جز با خودم با کس دیگر حرف نزدهام و حالا حرارت تازهای در خودم حس میکنم.
ادامه مطلب > > > >