Roger Waters
Dogs
You gotta be crazy, you gotta have a real need.
You gotta sleep on your toes, and when youre on the street,
You gotta be able to pick out the easy meat with your eyes closed.
And then moving in silently, down wind and out of sight,
You gotta strike when the moment is right without thinking.
And after a while, you can work on points for style.
Like the club tie, and the firm handshake,
A certain look in the eye and an easy smile.
You have to be trusted by the people that you lie to,
So that when they turn their backs on you,
Youll get the chance to put the knife in.
You gotta keep one eye looking over your shoulder.
You know its going to get harder, and harder, and harder as you
get older.
And in the end youll pack up and fly down south,
Hide your head in the sand,
Just another sad old man,
All alone and dying of cancer.
And when you loose control, youll reap the harvest you have sown.
And as the fear grows, the bad blood slows and turns to stone.
And its too late to lose the weight you used to need to throw
around.
So have a good drown, as you go down, all alone,
Dragged down by the stone.
I gotta admit that Im a little bit confused.
Sometimes it seems to me as if Im just being used.
Gotta stay awake, gotta try and shake off this creeping malaise.
If I dont stand my own ground, how can I find my way out of this
maze?
Deaf, dumb, and blind, you just keep on pretending
That everyones expendable and no-one has a real friend.
And it seems to you the thing to do would be to isolate the winner
And everythings done under the sun,
And you believe at heart, everyones a killer.
Who was born in a house full of pain.
Who was trained not to spit in the fan.
Who was told what to do by the man.
Who was broken by trained personnel.
Who was fitted with collar and chain.
Who was given a pat on the back.
Who was breaking away from the pack.
Who was only a stranger at home.
Who was ground down in the end.
Who was found dead on the phone.
Who was dragged down by the stone.
@philosophicalhalt
سگها
راجر واترز
ترجمه: محمدمهدی اردبیلی
*مقدمه:
مدتها بود دنبال فرصتی بودم برای ترجمه این شعر از آلبوم «حیوانات». کل آلبوم که عنوانش برگرفته از رمان قلعه حیوانات اثر جرج اُرول است به نقد جامعه سرمایهداری از رهگذر نقد فیگورهای اصلی آن (سگهای جنگجو، خوکهای ظالم و مستبد و گوسفندهای احمق) میپردازد. راجر واترز در شعر و آهنگِ «سگها»، مانیفستی تمامعیار علیه سبک زندگی امروز ما و معیارهای آن برای موفقیت و پیشرفت فردی و اجتماعی به دست میدهد. پس از ترجمه، متن را جهت ویرایش نهایی به دوست شاعرم علی اسدالهی سپردم که از ایشان ممنونم و نتیجه، آن شد که ملاحظه میکنید. بازهم به دلایل عمدتاً زیباشناسانه و مبتنی بر ذوق و سلیقه، نسخۀ آهنگی که انتخاب کردم نه نسخۀ اصلی آن (منتشرشده در سال ۱۹۷۷) بلکه نسخۀ اجرا شده در کنسرتِ سال ۲۰۰۰ (In the FLesh) است.
ا l l
باید دیوانه باشی! باید واقعاً احساس نیاز کنی!
باید وقت خواب هم شش دُنگ حواست باشد،
و البته زمانی که در خیابان هستی
باید که لقمهی چرب و نرمت را چشمبسته شکار کنی
و آنگاه در سکوت قدم برداری
-رو به باد و دور از دید-
باید در زمان مناسب یورش ببری
بیکه به چیزی بیندیشی
و بعد از چند وقت میتوانی روی سبک خاص خودت کار کنی
مثلاً پوشیدن شال هواداری یک باشگاه، یا با قدرتِ تمام دست دادن،
نگاهی مطمئن در چشم وُ به راحتی خندیدن.
باید اعتماد آنها را که دروغشان میگویی جلب کنی،
تا وقتی پشت به تو میکنند
فرصتی بیابی و دشنه را فرو کنی.
باید چهار چشمی مراقب باشی.
میدانی که وقتی پیر میشوی، اوضاع سختتر و سختتر خواهد شد
و سر آخر،
بار و بندیلت را برمیداری و به جنوب پرواز میکنی،
سرت را مثل کبک فرو میبری در برف:
حالا فقط پیرمردی غمگین و تنهایی
که دارد از سرطان میمیرد.
و وقتی اوضاع از دستت در برود، هر چه را که کاشتی درو خواهی کرد
و آنگاه که هَراست افزون شد،
جریان خونِ بیمارت کُند
و در رگهایت سنگ میشود.
و دیگر برای کم کردنِ وزنی که پیشترها باید از دست میدادی، خیلی دیر شده است.
پس امیدوارم خوب غرقه شوی
آن زمان که بیکَس تا خرخره فرو خواهی رفت
با سنگی که به پایت بسته شده.
قبول دارم کمی گیج شدهام
گاهی گمان میکنم از من فقط استفاده کردهاند.
باید بیدار بمانم،
باید بکوشم که از شرّ این رخوتِ خزنده خلاص شوم.
اگر روی پای خود نایستم،
چطور راهم را در این هزارتو خواهم یافت؟
کر و کور و لال، فقط باید نقش بازی کردن را ادامه دهی
که هر کسی بیارزش و مصرفشدنیست
و هیچکس
رفیقِ هیچکس نیست
و انگار هر چه کنی تنها پیروزمندان را منزوی کردهای
چرا که هر چه در مخیلهات میگنجد، رخ دادهست
و تو در اعماق خود باور داری
هر کسی جنایتکاریست.
کسی که در خانهای لبریز از درد به دنیا آمد
کسی که یادش دادند در پنکه تف نکند
کسی که به او گفتند وظیفهی انسان چیست
کسی که کارمندان کارآزموده خردش کردند
کسی که با قلاده و زنجیر الفت داشت
کسی که از سر تایید بر شانهاش زدند
کسی که از سایرین دور افتاد
کسی که در خانهی خود غریبه بود
کسی که در پایان به گِل نشست
کسی که پای تلفن مرده پیدا شد
کسی که سنگی به پایینش کشیده بود.
@philosophicalhalt
درنگهای فلسفی (Mohammad Mehdi Ardebili)
بازنشر آثار راجر واترز
۱. سگها (فایل صوتی، شعر و ترجمه فارسی) > > > >