مفهوم دیگری و دیگری سازی

مصاحبۀ بهاره بوذری از وبسایت چیستی ها با عمادالدین باقی

 

جنابعالی اخیرا در اینستاگرام با پیج جرعه مصاحبه‌ای با موضوع دیگری ستیزی داشتید، سوال اول ما هم تقریبا معطوف به همان مصاحبه شما است.  لطفا در ابتدا به طور مختصر بفرمایید آن تقسیم بندی دوازده گانه شما چقدر می تواند به ما کمک کند تا درک درستی از مفهوم خود و دیگری داشته باشیم؟

در آن گفتار می خواستم لایه های مختلف مسئله غیریت سازی را نشان بدهم از جمله این که پاره ای از آنها غیر واقعی و ساختگی است. با توجه به همان نکات دوازده گانه، منظورم از دیگری‌سازی این هست که هر فردی را که دارای دیدگاهی متفاوت از ما است نه فقط دیگری، بلکه «دیگریِ رقیب» یا «دیگریِ دشمن» بپنداریم که این دومی خطرناک است به ویژه وقتی که در این پندار، نوعی خودمداری و مرکزیت قائل شدن برای خود وجود داشته باشد یعنی بدون اینکه این احتمال را هم مفروض بدانیم که شاید دیدگاه ما نادرست باشد و یا اگر در این مورد حق با ماست و دیگری در اشتباه است اما یک مورد خاص نباید بر تمامیت زندگی و رابطه ما آدمیان سیطره پیدا کند چون در چند مورد هم اشتراک نظرهایی داریم و به جای اینکه بخاطر دو-سه موضع اختلافی در ستیز با هم قرار بگیریم می توانیم مواضع و نظرات مشترک را مبنا قرار بدهیم. اما رسم این است که به محض بروز یک اختلاف، از فرد حتی اگر تا دیروز دوست ما بوده دیگری سازی کرده و صف بندی و ستیزه راه می اندازیم. گاهی هم درباره برخی افراد، رعایت مصلحت می شود اما در جایی پرده مصلحت هم دریده می شود. بطور مثال در ماجرای حمله به برخی کنشگران مدنی و یا حمله اصغر فرهادی و فیلم قهرمان، جریانی که تا دیروز حریم نگه می داشت ناگهان موج تخریب راه انداختند. چرا؟ چون فکر می کنند یک نیروی میانی در ایران وجود دارد که نمی توان به اسم حکومتی بودن نادیده اش گرفت یا حذف کرد و از طرفی در خدمت آنها هم نیست. این نیروی میانی که اعتبار بین المللی و داخلی دارد می تواند سد راه سناریوهای آنها برای آینده باشد پس باید تکلیفش را روشن کند یا با ما باشد یا بر ما و به دنبال آن، دیگری سازی خصمانه نسبت به این افراد شروع می شود.

در جامعه ای که بخاطر مرام سنتی اش که ارزش انسان ها را تابع عقیده آنها می دانست و غیریت سازی نوعی عادت برایش شده بود و در حال حاضر باید مرحله گذار به انسان محوری و شهروندمداری را طی کند و سعادت را در این بجوید که انسان بماهو انسان، کرامت و ارزش داشته باشد، این غیریت سازی ها سم مهلک است. جالب است که این کار توسط کسانی که مدعی مخالفت با حکومت و مدعی آزادی و مدنیت هستند هم صورت می گیرد لذا در آن گونه شناسی من سعی کرده بودم خیلی اشاره وار، گونه های پرخطر و ساختگی یا واقعی و همچنین بعضی سرچشمه ها را تا حدی نشان بدهم.

 

سوال بعدی این است که مگر نه این که تحت هر شرایطی تعیین ماهیت و هویت هر چیزی مستلزم تفاوت‌های آن با دیگر چیزهاست، پس طبیعی است که برای انسان هم، بخصوص در دنیای پیچیده امروز، تفاوت‌ها مهمتر باشند از شباهت‌ها؛ یعنی تاکید بر تفاوت مهم‌تر باشد. و یا – بر عکس – مثل ژاک دریدا بگوییم اکنون دیگر باید تجدید نظر کنیم بر هر ساختاری که در طول تاریخ بر دوگانه‌سازی‌ها و غیریت‌های دوگانه بنا شده است؟

در همان بحث هم توضیح دادم که غیریت سازی غیر از تفاوت ها و تنوع هاست. تفاوت ها امری طبیعی اند، وجود دارند و چه بسا باید وجود داشته باشد و وجودشان هم نافع و مکمل ساز است. نقد و نفی غیریت سازی یا دیگری سازی به معنای نفی کردن واقعیتی به نام «دیگری» نیست بلکه «دیگری سازی» بیانگر یک فرآیند است، فرایندی است که حدِ یَقِف ندارد و دائم در پی دیگری سازی است ولو به طور غیر واقعی. در کتاب “تولد یک انقلاب” توضیح داده ام که این از خصلت های جریانات انقلابی و ایدئولوژیک است و اینکه چطور به دلیل خلوص گرایی ایدئولوژیک در هر مرحله ای با بروز کمترین زاویه در برابر دوراهی قرار می گیرند. اگر تفسیرهای جدید و تکثر را بپذیرند دیگر ناب گرایی را باید کنار بگذارند و اگر به ناب گرایی وفادار بمانند باید تفسیرهای متفاوت را کنار بزنند، در نتیجه یک خط تصفیه دائمی به وجود می‌آید و دائماً دچار انشعاب ‌در انشعاب است.

 

ما عمدتا در منازعات سیاسی دیگری سازی را دیده ایم ولی محدوده این پدیده کجاست؟ پدیده دیگری سازی کجا ظهور می کند؟

من فکر می کنم یکی از دلایل پایداری پدیده دیگری سازی، محدوده کوتاهی است که برای آن تعریف می شود و توجه نمی کنند محدوده اش خیلی وسیع تر از کشمکش های سیاسی و ایدئولوژیک است. برای مثال دو مسئله ای که دقیقا در همین روزها مطرح است مانند هشتک منوفارسی که رسانه های بی بی سی و اینتل و من و تو و صدای آمریکا پشت آن قرار گرفته اند و بدتر اینکه با حضور جریانات تجزیه طلب  در حمایت از آن، هدف اصلی هشتک که بیان رنج های کسانی بود که در مدرسه دچار مشکل می شوند را به تضاد ملی تبدیل می کنند و یا مسئله دیگر که همزمان با آن مطرح است قتل تکان دهنده مونا حیدری در اهواز است. در این دو مورد هم نوعی از غیریت سازی ظهور کرده اما تحت عنوان مسئله زبان یا مسئله جنسی دیده می شود در حالی که بنیاد دیگری دارد.

به بیان دیگر یکی از انبوه مصادیق غیریت سازی، بحث زبان مادری و زبان قومی است. ما معمولاً بحث غیریت سازی را در حوزه‌های دیگر دنبال می‌کنیم و توجه نداریم که حوزه‌های دیگری هستند که در آنها غیریت سازی ها به طور نامحسوس اما بسیار موثر عمل می کنند و تخم نفرت و فتنه ها و‌خشونت هایی را می کارند و با برچسب شووینیسم و نفرت پراکنی قومی، روند شهروندمداری و انسان محوری را تضعیف می کنند. همین سبب شده است که عده ای دچار یک ذهنیت منفی شوند و برخلاف قانون اساسی اعتقاد پیدا کنند که اصلاً «زبان مادری، بهانه و اسم رمز تجزیه طلبی» است. به نظر من باید سند روشنی که محور آن شهروندی و ایران و منافع ملی و حفاظت از گنجیه های زبانی و فرهنگ اقوام باشد تدوین شود تا راه این دیگری سازی های زیان آور را ببندد.

و اما در مورد دیگری سازی در خانواده. برای مثال اینکه کسی تا وقتی همسر و همراه است، دوست و متحد است اما اگر فردا این زن یا مرد با کس دیگری رابطه برقرار کرد ولو رابطه خیانت آمیز، دوستی تبدیل به دشمنی ای شود که خونش هدر است در حالیکه او می تواند دیگر دوست و همسر و همراه نباشد اما خونش هم هدر نباشد.

درباره موضوع قتل ناموسی در فرهنگ سنتی قتل در فراش وجود داشت و الان در قانون مجازات اسلامی پذیرفته شده است. یا اینکه در مسیحیت و در اسلام و در جوامع اروپایی و آسیایی رسم بر این بود که چون جامعه مردسالار بود اگر زنی رابطه دیگری برقرار می کرد کشته می شد. البته قتل‌های ناموسی فقط منحصر به مردان نبوده و زنان مرتکب قتل های ناموسی شده اند. در کتاب “ورق پاره های زندان” که خاطرات زندان بزرگ علوی در هشتاد سال پیش است خاطره ای از قتل ناموسی مردی در گیلان آمده است و در همین بیست و سی سال اخیر هم دهها مورد زنانی بودند که همسرانشان را به طرز فجیعی کشته اند. البته دو دلیل داشته یا عاشق مرد دیگری شده و برای پوشاندن خیانت می خواسته همسر قانونی را از سر راه بردارند و یا اینکه شوهرش رابطه دیگری برقرار کرده و زن دست به قتل او زده است؛ اما معمولاً قتلهای ناموسی معکوس علیه مردان دیده نمی شود ولی در موارد مشابه وقتی زن قاتل محکوم شود سیل حمایت از او راه می افتد که نمونه‌ بارزش ماجرای خانم سکینه محمدی آشتیانی در تبریز بود. این در حالی است که اگر دو نفر نتوانستند زندگی مشترک را ادامه دهند نیازی به اتهام سازی علیه همدیگر و دشمنی تا سرحدمرگ نیست و می توانند حق جدایی را برای همدیگر به رسمیت بشناسند. هرچند البته این حرف در بیان آسان است و گاهی از نظر روحی و اقتصادی و منزلتی و اجتماعی یکی از طرفین آسیب های ویرانگری می بیند. دقیقاً همین جا است که فرهنگ بردباری اهمیت خود را پیدا می کند. در این زمینه چند سال پیش در کتاب «بحثی در آیه ضرب و قیمومت» مفصل سخن گفته ام و شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ هم روزنامه سازندگی، خلاصه ای از آن را منتشر کرده است. در قسمتی از آن آورده ام که آنچه در فقه تحت عنوان قتل در فراش یا جواز کشتن زوجه به دلیل رابطه نامشروع مطرح شده خلاف قرآن است چون کتاب بر اساس آیات قرآن نشان داده‌ که نه‌تنها زوج اگر دارای رابطه نامشروع باشد بلکه به فرمایش صریح قرآن اگر فحشای مبین داشته باشد به گونه ای که موجب رسوایی عام شود مرد می تواند ابتدا او را نصیحت کند اگر سودی نکرد می‌تواند با او قهر کند اگر باز هم سودی نکرد در مرحله سوم بحث از ضرب مطرح شده که من توضیح داده‌ام این مربوط به جامعه سنتی بوده و حتی فقهای قرون گذشته تأکید کرده اند منظور ضرب غیر مُبرِح است یعنی ضربی که نه درد داشته باشد نه اثری بگذارد و اگر باعث کبودی شود دیه دارد. در مرحله چهارم اگر باز هم سودی نکرد و به فحشا ادامه داد می تواند او را طلاق بدهد و ابدا حق کشتن ندارد. البته این بحث را در کانتکست سنت قدیم و مقایسه با آن زمان مطرح کرده ام. نتیجه اش این است که وقتی ۱۴ قرن پیش چنین مجوزی داده نشده چطور در قانون مجازات اسلامی امروز چنین مجوزی آنهم به استناد بعضی از احکام فقهی داده می‌شود؟

این در حالی است که روش مطرح شده در قرآن، تحمل و صبوری بالایی می خواهد حال این که همین امروز در دنیای غرب هم اگر زن مرتکب چنین گناهی شود بلافاصله و همان ابتدا مرحله چهارم را اجرا می‌کنند (یعنی طلاق) ولی قرآن طلاق را هم گزینه اول ندانسته و به عنوان چهارمین گزینه مطرح کرده است یعنی بردباری ای که مطرح می‌شود حتی بیش از ظرفیت افراد در جوامع آزاد است.

خلاصه کلام اینکه غیریت و دیگری سازی در اینجا به معنای دشمن سازی است یعنی ما فقط دو گروه دوست و دشمن و سیاه و سفید داریم و میدان خاکستری وجود ندارد. اینکه کسانی باشند که نه دوست و نه دشمن باشند معنا ندارد به همین دلیل این نوع دیگری سازی فقط در حوزه سیاست و ایدئولوژی نیست در حوزه زبان و خانواده هم هست.

 

راه خروج از معضل دیگری سازی چیست؟

نقطه مقابل غیریت سازی، تکثرپذیری و رواداری است. رعایت حقوق شهروندی با به رسمیت شناختن تفاوت‌ها و تنوع ها میسر است نه با ذوب شدن همه در آنچه مطلوب ماست. رواداری یعنی پذیرش تنوع و تکثر و همزمان، حفظ مرزبندی ها و پذیرش واقعیت «دیگری». این دقیقا همان نکته ای است که در سوره کافرون دیده می شود: قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ، لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ، وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ، وَلا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ، وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ، لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ.

بگو که ای کافران، من آن بتان را که شما به خدایی می‌پرستید هرگز نمی‌پرستم و شما هم آن خدای یکتایی را که من پرستش می‌کنم پرستش نمی‌کنید، نه من هرگز خدایان باطل شما را عبادت می‌کنم و نه شما یکتا خدای معبود مرا عبادت خواهید کرد. پس اینک دین شما برای شما باشد و دین من هم برای من.

و یا در آیه« لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَمِنْهَاجًا» می گوید ما برای هر قومی از شما شریعت و طریقه‌ای مقرّر داشتیم و به مخاطب خود می‌گوید این تعدد و تنوع، خواست خداوند است ما این کار یکدست سازی را نکردیم چرا شما می خواهید با این تنوع ها و تفاوت ها مقابله کنید. جالب اینکه در دنباله همین آیه می گوید: وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً یعنی اگر خدا می‌خواست همه شما را به صورت یک امت با یک آیین در می آورد اما چنین نکرد.

ببینید، رواداری در برابر غیریت سازی معنا پیدا می‌کند. مفهوم رواداری هم گسترده است به این معنا که در همه حوزه‌های زندگی مصداق پیدا می کند.

 

سوال سوم ما سویه اخلاقی دارد در اینجا ضمن مواجهه با دیگری، “تساهل” چه میزان باید باشد؟ یعنی دقیقا “دیگری” به مثابه “دشمن”. آیا مرزبندی‌های نژادی یا دینی، مذهبی، کشوری و سیاسی در بروز دشمنی‌ها، اختلافات، جنگ‌ها و نابودی‌های بسیار چقدر موثر بودند؟ و اساسا اکنون وقت آن نرسیده که بگوییم بشر امروز باید به اخلاق تساهل و تسامح روی آورَد؟ آن هم بعد از اینهمه خسارت، جنگ و خونریزی.

در گذشته که انسان، فرع بر عقیده و خاک و نژاد بود بخاطر این مرزبندی ها به سادگی جان انسان ها کرور کرور گرفته می شد اما از زمانی که پارادایم حقوق بشر به وجود آمده و انسان محوریت پیدا کرده است تنها خط قرمز، حیات و کرامت آدمی است. هنوز بر سر بر صدر نشستن انسان، نزاع وجود دارد و حیله های گوناگونی برای دور زدن حرمت حیات و کرامت ادمی جریان دارد. تساهل و رواداری هم مطلق نیست. تساهل در برابر بازی با جان و کرامت انسان، تساهل در برابر عدم تساهل و حذف و تصفیه؛ خودش خدمت به جریان ضد تساهل است. به قول پوپر تنها در برابر دشمن آزادی نباید مدارا و تساهل داشت.

نکته دیگری که باید توجه کرد این است که اساسا غیریت سازی تعمدی هم داریم که بر اساس آن کاسبی می کنند؛ با دشمن سازی دوام می آورند و در توده هیجان و انگیزه تولید می کنند. به قول «نویمان» در کتاب«آزادی، قدرت و قانون» اگر اصل نیرو بخش سیاست، مفهوم دشمن و ترس باشد، نظام سیاسی دموکراتیک صورت امکان پیدا نخواهد کرد، خواه ترس از درون باشد خواه از بیرون. آنچه مردم را به جماعت و اوباش بدل می‌کند وجود ترس و بهره‌برداری از آن است.

بنابراین مهم این است که آدم ها هشیار باشند و اسیر این غیریت سازی های تعمدی نشوند که معمولاً خیلی ظاهرالصلاح جلوه داده می شود. حکومت ها، سازمان ها و قدرت ها به دیگری سازی نیاز دارند چون کارکرد دارد اما رواداری، این کاسبی ها را کساد می کند.

 

نابعالی برای جامعه جوان ایران امروز چه توصیه یا تجویزی دارید؟ اینکه مدام در حال تفکیک و مرزگذاری باشند یا اینکه به دیده اغماض نگاه کنند به بسیاری پیش‌فرض‌هایی که از قبل بوده است. مثلاً در تفکیک‌های مبتنی بر ایدئولوژی یا تعصبات مذهبی و مناسک و آیین‌ها؛ به فرض شیعه و سنی. آیا جوان امروز باید همچنان در حالت “مبارزه” و ستیز و برتری‌جویی، خودش را تعریف کند، و یا در جهت سازندگی جامعه‌اش و با همکاری و یاری‌گری‌های همگانی در مسیر پیشرفت و توسعه همه‌جانبه؟

نسل جوان باید بداند اگر نسبت به نسل های پیش از خود در آغوش شگفت آورترین فناوری ها و ارتباطات و شبکه های اجتماعی چشم به جهان گشوده که برای نسل ما این وضعیت شبیه رؤیا و فیلم های علمی-تخیلی بود که امروز به واقعیت پیوسته، و در نتیجه نسل جدید از اطلاعات و امکاناتی برخوردار است که جمع بشریت از آغاز پیدایش تاکنون نیز چنین دسترسی و امکاناتی نداشته، در عین حال باید اَشکال و ترفندها و پیچیدگی های این دیگری سازی های مدرن را بشناسد و در دامش نیفتند. گاهی فکر می کنی داری با آن مبارزه می کنی اما در دامش هستی. این کار نیاز به مطالعه بخصوص مطالعه تاریخ و تجربیات گذشتگان دارد. شبکه های اجتماعی فرصت پهناوری برای رَجّاله های علم و سیاست فراهم کرده است و همان اندازه که فرصت آگاهی و تشخیص درست را ایجاد نموده، امکان لغزندگی در تشخیص درست و خطا در داوری منصفانه را هم بالا برده است. من در پاسخ های قبلی مثال هایی عینی را ذکر کردم و اضافه می کنم حالا اگر خود رواداری و حقوق بشر هم وسیله ای شود برای دیگری سازی در واقع وارد پیچیده ترین شکل خود شده است؛ و چنان ابهام و سردرگمی ایجاد می شود که باور کردنی نیست. این همان معامله ای است که با دین هم شده است چنانکه قرآن در آیه ۲۱۳ سوره بقره می گوید که دین برای رفع اختلاف میان انسان ها آمد اما انسان ها در همان دین هم اختلاف کردند و به ابزار و وسیلۀ اختلاف بدلش کردند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *