از شرق شناسی تا مطالعات پسااستعماری: رویکردی میان رشته ای

 

دکتر محمد رضا دهشیری

این مقاله ضمن تبیین سیر تحول از رویکرد چند رشته ای در مطالعات شرق شناسی قرن نوزدهم و نیمه نخست قرن بیستم به رویکرد میان رشته ای در مطالعات پسااستعماری در نیمه دوم قرن بیستم، با نگاهی تاریخی و تحلیلی، به تشریح مراحل گذار از مطالعات چند فرهنگی به مطالعات میان فرهنگی می پردازد و تحولات روش شناختی از چند رشتگی به سوی میان رشتگی و پیامدهای این تحول در تحلیل های شرق شناسانه ی محققان و متخصصا دانشگاهی غربی و تعامل رشته های مختلف علمی در دوران مطالعات پسااستعماری را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. در پاسخ به این پرسش که چرا شرق شناسی اساساً بر رویکرد چند رشته ای و مطالعات پسااستعماری بر رهیافت میان رشته ای استوار بوده است، این مقاله به بررسی عوامل درون زا ناشی از ماهیت تلفیقی و چند گونه ی شرق شناسی علمی و عوامل برون زا ناشی از تأثیرگذاری قدرتهای استعماری بر مستشرقین غربی برای پژوهش درباره ی کلیه جنبه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، تاریخی و ادبی جوامع مشرق زمین می پردازد و با رویکردی تبیینی، دلایل اهتمام به رویکرد بینافرهنگی در مطالعات پسااستعماری را با توجه به تأکید بر انجام تحقیقات میدانی و پیمایشی از رهگذر پیوند معرفتی و روشی بین علوم زیباشناختی و واژه شناختی، مردم شناسی و جامعه شناسی، جغرافیا و علوم سیاسی و همکاری میان رشته ای بین شرق شناسان بومی مورد بررسی قرار می دهد.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *