تفحص در اندیشه شاعران ایران – «حافظ» (غزل یکم تا پنجم)

معصومه بوذری

 

آنچه در پی می آید بخش هایی از پیش نویس و متن ویرایش نشدۀ کتاب در دست انتشار معصومه بوذری و همکاران است؛ و هرگونه برداشت از آن منوط به اجازه از نویسنده می باشد.

 

*** غزل شماره ۱ ***

 

الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها | که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید | ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم | جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید | که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل | کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر | نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها

حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ | متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)

 

چهار مصراع کلیدی؛ و ایموجی های بیان حالات:

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل ?

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها ?

همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر ?

نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها ?

 

نکته ها و رمزگان ها:

| تأکید بر خوفناکی راهی که در آن قدم گذاشته (تضاد مفهومی: هم خوفناک، هم جسارت خود) | [برعکس مولانای عارفِ شاعر؛ برای حافظِ شاعر عارف، این وادی خوفناک و مشکلِ آسان نما است؛ نه آسانِ مشکل نما.] | گفتگوی مستقیم با ساقی به زبان عربی و درخواست پیاله؛ که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها: طنز. پارادوکس. وارونگی.

 

 

واژه های “بدنامی”… = حوزه معناییِ «ادبیات عرفانی و رندی»

 

سؤال معطوف به محتوای غزل شماره ۱:

چرا حافظ …

 

 

تحلیل گفتمان غزل شماره ۱:

|

حوزه های گفتمانی غزل شماره ۱:

گفتمان عرفان نظری + گفتمان عرفان عملی + معبود الهی

شوخ چشمی رندانه:

 

 

*** غزل شماره ۲ ***

 

صلاح کار کجا و من خراب کجا | ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس | کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را | سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا

ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد | چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

چو کحل بینش ما خاک آستان شماست | کجا رویم بفرما از این جناب کجا

مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است | کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا

بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال | خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست | قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)

 

چهار مصراع کلیدی؛ و ایموجی های بیان حالات:

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس ?

کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا ?

چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را ?

سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا ?

 

نکته ها و رمزگان ها:

| تأکید بر دو کارکردی بودن اندیشه ی خود و حیرت از آن؛  (تضاد مفهومی: صومعه / دیر مغان؛ تقوا و صلاح و سماع وعظ / نغمۀ رباب؛ دوست / دشمنان؛ چراغ مرده / شمع آفتاب؛ چاه در پیش راه / شتاب ورزیدن؛ کرشمۀ پیشین روزگار وصال / عتاب یا خشم و روی گردانی؛ صبوری و خفتگی / بی قراری)

 

واژه های “سالوس (خدعه) در خرقه” و نغمۀ رباب = حوزه معناییِ «ادبیات عرفانی و رندی»

 

سؤال معطوف به محتوای غزل شماره ۲:

چرا حافظ …

 

تحلیل گفتمان غزل شماره ۲:

|

حوزه های گفتمانی غزل شماره ۲:

گفتمان عرفان نظری + معشوق قدسی + وجهه زنانه

شوخ چشمی رندانه:

 

 

 

 

*** غزل شماره ۳ ***

 

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را | به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت | کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب | چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است | به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم | که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم | جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند | جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو | که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ | که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)

 

چهار مصراع کلیدی؛ و ایموجی های بیان حالات:

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را ☺️

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را ?

غزل گفتی و دُرّ سفتی بیا و خوش بخوان حافظ ?

که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را ?

 

نکته ها و رمزگان ها:

| تأکید بر دو مجموعه ی تضاد ها: ترکیب ترک + شیرازی (ترک / شیرازی) با خال سیاه [سیاه مثل هندو] که سمرقند و بخارا را به او می بخشم (اوج مدح در ترکیب قدرت خود + تحقیر خود؛ اعتراف پنهان = من مالک سمرقند و بخارا نیستم. مقایسه ی رکن آباد و باغ مصلای شیراز با جنت و اینکه می باقی (جاوید) در اینجاست (وارونگی عالم معنای مرسوم و موسوم به جنت؛ با شهر شاعر و ممدوح)؛ واژه ی “شهرآشوب” برای لولیان (ترکیب تضاد مفهومی آشوبگر شهر، زیباروی فتنه انگیز. ترکیب عشق ناتمام تضاد مفهومی مستتر برای مقایسه با استغنای یار (انعکاس و تجلی بی صورت او) یار نفرین گو و دشنام گو با خود دعا گو در مقایسه با یوسف و زلیخا [عدم تعادل در رابطه] و تضاد تلخی با شکر.

پایان: دُرّ سفتن (سوراخ کردن مروارید کلام، شعر، غزل) = تا جایی که فلک خوشه ی پروین را در مدح این نظم بیافشاند.

سؤال: چطور وقتی پایان بندی با مدح شاعرانگی خود شاعر است، ابتدای غزل که مدح یار بود معنا می یابد؟! پس شاهکار باید شعر خود باشد؛ نه یار. آن هم با ظرافتی که در کنایه ی دُرّ سفتن از ازاله ی بکارت است.

 

واژه های “مطرب و می” رمزگشایی برای بازداری مخاطب از معنایابی عرفانی (نرفتن به سراغ راز دهر) = حوزه معناییِ «ادبیات عرفانی و رندی»

 

سؤال معطوف به محتوای غزل شماره ۳:

چرا حافظ …

 

تحلیل گفتمان غزل شماره ۳:

|

حوزه های گفتمانی غزل شماره ۳:

گفتمان عرفان عملی + معشوق زمینی + وجهه زنانه

شوخ چشمی رندانه:

 

 

 

 

*** غزل شماره ۴ ***

 

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را | که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را

شکرفروش که عمرش دراز باد چرا | تفقدی نکند طوطی شکرخا را

غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل | که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را

به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر | به بند و دام نگیرند مرغ دانا را

ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست | سهی قدان سیه چشم ماه سیما را

چو با حبیب نشینی و باده پیمایی | به یاد دار محبان بادپیما را

جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب | که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را

در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ | سرود زهره به رقص آورد مسیحا را

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)

 

چهار مصراع کلیدی؛ و ایموجی های بیان حالات:

به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر

به بند و دام نگیرند مرغ دانا را

در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ

سرود زهره به رقص آورد مسیحا را

 

نکته ها و رمزگان ها:

| تأکید بر ارائه ی دستورالعمل مواجهه با طالب. یاددهی از طریق واسطۀ پیک به او؛ صبا و بو = امید (و نومیدی). تضاد مفهومی: آهو بچه ی رعنا – ره و رسم تعهد دوجانبه تفقد (بازجستن و دلجویی و مهرورزی). خُلق لازم است برای (دام انداختن) مرغ دانا. بادپیمایی خود (سرگردان) و باده پیمایی او. زهره در آسمان سوم. مسیحا در آسمان چهارم. سرود شعر حافظ (مدح خود؛ نه آن غزال) = تضاد مفهومی

 

واژه های “غرور حسن او” و “عندلیب شیدا (خود)” = حوزه معناییِ «ادبیات عرفانی و رندی»

 

سؤال معطوف به محتوای غزل شماره ۴:

چرا حافظ …

 

تحلیل گفتمان غزل شماره ۴:

|

حوزه های گفتمانی غزل شماره ۴:

معشوق زمینی + معشوق قدسی + وجهه زنانه

شوخ چشمی رندانه:

 

 

 

 

*** غزل شماره ۵ ***

 

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را | دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز | باشد که بازبینم دیدار آشنا را

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون | نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل | هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا

ای صاحب کرامت شکرانه سلامت | روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است | با دوستان مروت با دشمنان مدارا

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند | گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند | اشهی لنا و احلی من قبله العذارا

هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی | کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد | دلبر که در کف او موم است سنگ خارا

آیینه سکندر جام می است بنگر | تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند | ساقی بده بشارت رندان پارسا را

حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود | ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)

 

چهار مصراع کلیدی؛ و ایموجی های بیان حالات:

…دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند…

حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود

ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را

 

نکته ها و رمزگان ها:

| تعیین تکلیف تمام صنوف زاهدان و صوفیان است با خود شخص شاعر، در ایدئولوژی و نیز جهان بینی. دریغ (دردا) صاحب دلان (ظاهراً تمجید از شما صاحب دل ها، ولی در انتها حکم به تقدیر و رأی خود = تضاد مفهومی)، شراب (محوریت تام غزل)؛ تضاد خفتگی و بیداری: هُبُّوا (بیدار شوید) ایّها السَّکارا (ای مستان)؛ ( به خود نپوشیدن این خرقۀ آلوده به می: تقدیر) ناچاری تقدیر: [به مراتب شدیدتر از جبرگراییِ “من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم” در دیوان شمس]؛ خرقه + می «آلود»

 

واژه های “راز پنهان” [که اکنون آشکار شده است!] و “ام الخبائث” (شراب؛ که از بوسۀ بر رخ دوشیزگان شیرین تر باشد)= حوزه معناییِ «ادبیات عرفانی و رندی»

 

سؤال معطوف به محتوای غزل شماره ۵:

چرا حافظ ….

 

تحلیل گفتمان غزل شماره ۵:

|

حوزه های گفتمانی غزل شماره ۵:

گفتمان عرفان نظری + معشوق قدسی + معبود الهی

شوخ چشمی رندانه:

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *