خاستگاههای زیباشناسی

نوشته لوک فری

ترجمه هادی غبرائی

 

در زبان روزمره زیباشناسی تا حدودی معادل است با فلسفه هنر یا نظریه زیبایی؛ و مردم معمولا تصور می کنند که این اصطلاحات بیان کننده اندیشه ای کهن و اساسی در تاریخ بشر است که در تمام فرهنگها به این یا آن شکل همواره وجود داشته است. اما، مثل بسیاری از موارد دیگر، افکار عمومی گمراه کننده است: زیباشناسی به مفهوم خاص رشته جدیدی است که زاده انقلابی واقعی در دریافت ما از پدیده زیبایی است.
نخستین کتابی که عنوان «زیباشناسی» داشت در ۱۷۵۰ منتشر شد. این کتاب، به نام Aesthetica (زیباشناسی)، اثر الکساندر گوتلیب باومگارتن، فیلسوف آلمانی بود، که خود آن را می توان حاصل تحول دوگانه ای در وضعیت هنر دانست: تحول در دیدگاه هنرمند و ناظر.
نخست، به دیدگاه هنرمند بپردازیم، در تمدنهای گذشته آثار هنری اجرای هدف مقدسی بود. در یونان باستان وظیفه آنها منعکس کردن نظامی کیهانی بود که به تمامی از محدوده انسان خارج بود. این آثار، از طریق همین خارجی بودن، و با این فرض که ربانی اساسا چیزی است که از بشریت فراتر می رود، به بعدی نیمه مذهبی دست می یافتند. آنها جهان های کوچکی بودند که تصور می شد به صورتی مینیاتور خواص هماهنگ هر آنچه را که مردمان عهد باستان «کاسموس» یا کیهان می خواندند عرضه می کنند. همین امر بود که به این آثار «عظمت مؤثری» می بخشید؛ چنانکه مردم از آنها تأثیر می گرفتند و آنها را چون پدیده هایی از جهان خارج می پذیرفتند.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *