خاطره ی بارت

(چه کسی رولان بارت را کشت؟)

ترجمه: بابک طهماسبی
در رمان‌های جنایی قاتل‌ معمولاً به خاطر پول، مواد، انتقام‌جویی یا اینجور چیزها آدم می‌کشد، اما مأمور مخفیِ رمان جدید بینه به دنبال قاتلی با انگیزه‌های کاملاً متفاوت است، قاتل رولان بارت. شاید رولان بارتِ نشانه‌شناس رازی زبانی با قدرتی جادویی را کشف کرده بود، رازی که برخی حاضر باشند به‌خاطرش آدم بکشند. لوران بینه، استاد ادبیات فرانسوی، رمانی روشنفکری در ژانر جنایی آفریده که شخصیت‌های اصلی‌اش نه آدم‌های معمولی که فیلسوفان برجسته‌ای چون میشل فوکو، ژاک دریدا و اومبرتو اکو هستند.

واشنگتن‌ پست — در ۲۵ فوریۀ سال ۱۹۸۰ میلادی –  وقتی رولان بارت، منتقد ادبی شهیر فرانسوی، از خیابان می‌گذشت، خودروی وَنی متعلق به یک خشک‌شویی به او زد و رولان بارت چند روز بعد از شدت جراحات وارده درگذشت. شش ماه بعد و در آگوست همان سال، تروریست‌های ایتالیایی ایستگاه قطار شهر بولونیا را منفجر کردند و ۸۵ نفر را کشتند. دو ماه بعد مارکسیست فرانسوی، لوئی آلتوسر، همسرش هلن -که جامعه‌شناس بود- را گویا در یک حملۀ جنون آنی خفه کرد. در ماه مِیِ سال بعد نامزد حزب کمونیست، فرانسوا میتران، توانست رئیس‌جمهور ژیسکار دستن را شکست دهد و رئیس جمهوری فرانسه شود.

تاجایی‌که به تاریخ مربوط است، این‌ها رویدادهایی جداگانه هستند. ولی آیا ممکن است این اتفاقات ربطی به هم داشته باشند؟ اگر رولان بارت، که متخصص نشانه‌شناسی بود، رازی زبانی با نیرویی شگرف را کشف کرده باشد چه؟ رازی که برخی حاضر باشند به‌خاطرش آدم بکشند. رومن یاکوبسن۱، که ساختارگرایی پیشگام بود، شش نقش زبانی را سر زبان‌ها انداخت و اشاره‌ای سرپوشیده به احتمال وجود نقش هفتم کرد، نقشی که کلماتْ نیروی اقناع‌گرِ طلسم‌های جادویی را در آن کسب می‌کنند. اگر گوینده بداند این نقش هفتم چگونه عمل می‌کند، خواهد توانست افراد را به انجام هر کاری متقاعد کند. احتمالاً چنین شخصی می‌تواند بر جهان حکم برانَد.

مانند کتاب کلاسیک و توطئه‌محور اومبرتو اکو به نام آونگ فوکو۲ یا کتاب سه‌گانۀ پاپیروس۳ نوشتۀ زوران زیکوویچ، اینک نیز لوران بینه، که استاد ادبیات فرانسوی در پاریس است، یک رمانِ روشنفکری در ژانر جنایی آفریده که برای خوانندگانِ پروپاقرص بسیار جذاب خواهد بود. با اینکه در این رمان آدم‌کش‌های بلغار، نینجاهای ژاپنی، یک مأمور زیبای روس، سیاست‌مداران فرانسوی و چندین مرد بدکاره را شاهد هستیم، ولی شخصیت‌های اصلی کتابْ نظریه‌پردازان فرهنگی و فیلسوفان برجستۀ اروپایی هستند، ازجمله اومبرتو اکو، میشل فوکو، ژاک دریدا، ژولیا کریستوا و فیلیپ سولِرز.

پس از حادثه‌ای که برای بارت رخ داد، یکی از اعضای سرویس مخفی پلیس فرانسه به نام ژاک بایار مأمور رسیدگی به موضوع شد. ولی چرا سرویس مخفی؟ دلیل نخست این بود که، پیش از اینکه بارت را با خودرو زیر بگیرند، او در یک ضیافت پنهانی ناهار مهمان میتران بود (که البته واقعیت دارد). دلیل دوم هم این بود که کلیدها، کیف پول، و نوشته‌های بارت گم شده بودند (این هم واقعیت دارد). وقتی بایار می‌پرسد آیا این منتقد ادبی دشمنانی داشته است یا خیر، فوکو از خشم منفجر می‌شود:

-‌ «البته که داشت!… تمام چیزی که بارت داشت دشمنانش بود: مرتجعان، طبقۀ متوسط، فاشیست‌ها، استالینیست‌ها و بیش از همه منتقدان متعفن و فرتوت که هرگز او را نبخشیدند».

-‌ «برای چه چیزی او را نبخشیدند؟»

-‌ «برای اینکه جرئت کرد و اندیشید! برای اینکه جرئت کرد و ایده‌های بورژوایی و منسوخ آن‌ها را زیر سؤال بُرد، برای

تمام چیزی که بارت داشت دشمنانش بود: مرتجعان، طبقۀ متوسط، فاشیست‌ها، استالینیست‌ها و بیش از همه منتقدان متعفن و فرتوت که هرگز او را نبخشیدند

اینکه عملکردِ هنجاری و زنندۀ آن‌ها را برجسته ساخت، برای اینکه ماهیت واقعی آن‌ها را در معرض دید همگان قرار داد: فاحشگانی که آلودۀ حماقت و اصول ناکارآمد گشته‌اند!».

بایار، که می‌فهمد با موضوع آشنایی ندارد، از یک دانشگاهی جوان به‌نام سایمون هرزوگ کمک می‌گیرد، کسی که نه‌تنها معنای کلماتی مانند «هنجاری»۴ را می‌فهمد، بلکه می‌تواند با استفاده از نشانه‌شناسی استنتاج‌های شرلوک هلمزی نیز بکند. این دو با هم آپارتمان بارت را زیر و رو کردند، در یک سونای بخارِ شلوغ دنبال مرد بدکارۀ مدنظرشان گشتند و جمعیت حاضر در تشییع جنازۀ این منتقد بزرگ را بررسی کردند، ولی متوجه خودروِ سیاه‌رنگی که همه‌جا در تعقیبشان بود یا کارگران و افسرانی که چند انگشت نداشتند نشدند. همچون بسیاری از داستان‌های رمزآلود عصر طلایی، در این رمان نیز چیزی نمی‌گذرد که مرگ شخصیت‌ها آغاز می‌شود، درحالی‌که دارند کلماتی مرموز مانند «سوفیا»، «او می‌داند» و «اِکو» را زیر لب زمزمه می‌کنند. ولی منظورْ معنای ظاهری این کلمات نیست.

سرانجام با سرنخی که نظریه‌پرداز ادبی، تزوتان تودوروف۵، در اختیارشان می‌گذارد این دو بازرس ما راهی بولونیا، دیار اکو، شدند، اکو که در آن زمان فقط یک استاد نشانه‌شناسی بود (اگرچه به این می‌اندیشید کهنام گل سرخ۶ چه خواهد شد). بایار و هرزوگ در بولونیا دربارۀ تشکیلاتی مرموز آموختند که چندین قرن قدمت داشت، نسخۀ روشنفکرانۀ «باشگاه مشت‌زنی» که آنجا افرادی از اقشار مختلف دربارۀ پرسش‌های فلسفی بحث می‌کنند. برندگانْ منزلتی بزرگ کسب می‌کنند، ولی بهای باختْ سنگین است. در مباحثه‌ای خاص و آموزنده، میکل‌آنجلو آنتونیونی کارگردان سینما رودرروی پیرزنی نه‌چندان خوش‌سیما قرار می‌گیرد. البته برای رویارویی با رقیبی تازه‌وارد به اجازۀ رهبر مرموز گروه، ملقب به پروتاگوراس کبیر، نیاز است.

جست‌وجو برای شناسایی قاتل بارت و کشف نقش هفتمِ زبان، سرانجام، بایار و هرزوگ را به همایشی بین‌المللی در دانشگاه کرنل می‌کشاند. علاوه‌بر تمامی نوابغ فرانسوی، که تا اینجای رمان شاهدشان بودیم، در این کنفرانس نیز شرکت‌کنندگانی همچون نوام چامسکی، پل دمان، گایاتری اسپیواک، هلن سیکسو، جان سرل و کامیل پگلیا حضور دارند. من خودم در آن برهۀ زمانی دورۀ کارشناسی ارشد را در دانشگاه کرنل گذرانده‌ام و به دقتِ توصیفِ بینه از دانشگاه کرنل و شهر ایتاکا در ایالت نیویورک گواهی می‌دهم. یکی از اساتید مشاورِ رسالۀ من به نام جفری مِلمَن و موریس زَپ، شخصیت اصلی و پرجنب‌وجوش کتاب دنیای کوچک۷ -که کمدی خنده‌دار دانشگاهی است و دیوید لاج آن را نوشته- نیز حضور کوتاهی در این صحنه دارند.

چیزی نمی‌گذرد که این بخش رمان، که در دانشگاه کرنل می‌گذرد، بر مشاجره‌ای (واقعی) میان سرل و دریدا متمرکز می‌شود، البته چند صحنۀ معاشقۀ شهوتناک و یک شبِ جادوگران۸ توهم‌انگیز هم دارد که ترکیبی از بزم جادُوان۹ و سگ باسکرویل۱۰ است. ولی هنوز ماجراهای زیادی در پیش است: اصلاً اشاره‌ای به بریگارد سرخ کردم؟ حوادثی که طی کارناوال ونیز رخ می‌دهند؟ افشاگری‌های شب انتخابات در پاریس چطور؟

مانند رمان قبلی بینه به نام هههه۱۱، که داستانی پست‌مدرن دربارۀ ترور یک رهبر نازی به‌نام راینهارد هایدریش است، رمان نقش هفتم زبان نیز صرفاً داستان نمی‌گوید. بینه در عین حال رابطۀ میان داستان و واقعیت را می‌کاود. جملۀ آغازین رمان می‌گوید «زندگی شبیه یک رمان نیست». بینه گهگاه افکار اول‌شخص خود را نیز وارد

بایار و هرزوگ سر از کار تشکیلاتی درآوردند که چندین قرن قدمت داشت، نسخۀ روشنفکرانۀ «باشگاه مشت‌زنی» که آنجا افرادی از اقشار مختلف دربارۀ پرسش‌های فلسفی بحث می‌کنند

داستان می‌کند -«ایکاش آنتونی هاپکینز این قطعه را برایمان می‌خواند»- و مخلوق او سایمون هرزوگ مرتباً به این فکر می‌افتد که شاید یک شخصیت داستانی است. به نظرم بینه در این استعاره‌های فراداستانی۱۲ عملکرد خوبی نداشته است و در طنر و تعلیق بسیار بهتر عمل کرده است.

البته چنین ملاحظات کوچکی اهمیت چندانی ندارند، زیرا رمان نقش هفتم زبان -که سم تیلور ترجمۀ تحسین‌برانگیزی از آن به انگلیسی ارائه داده است- دارای لحظات جذاب بسیاری است. به‌خصوص فوکو و سولرز شخصیت‌هایی به‌شدت کمیک ترسیم شده‌اند. علاوه بر این‌ها، روایت بدیل -یا شاید پنهانِ- بینه از تاریخ سربسته به این اشاره می‌کند که شاید پشت ظهور و ترقی باراک اوباما چیزی بیش از آنچه در تصور دونالد ترامپ می‌گنجد باشد.

اطلاعات کتاب‌شناختی:
Binet, Laurent, The ۷th Function of Language. Farrar, Straus and Giroux, 2017


پی‌نوشت‌ها:
*‌ این مطلب را مایکل دیردا نوشته است و در تاریخ ۲۳ اوت ۲۰۱۷ با عنوان «Who killed Roland Barthes? Maybe Umberto Eco has a clue» در وب‌سایت واشنگتن پست منتشر شده است. وب‌سایت ترجمان در تاریخ ۲۱ شهریور ۱۳۹۶ آن را با عنوان «چه کسی رولان بارت را کشت؟» و با ترجمۀ بابک طهماسبی منتشر کرده است.
** مایکل دیردا (Michael Dirda) ستون‌نویس و منتقد کتاب سایت واشنگتن‌ پست است و بیست سال است که برای این سایت می‌نویسد. از افتخاراتش کسب جایزۀ پولیتزر است. از جملۀ کتاب‌های او می‌توان به این دو عنوان اشاره کرد: خواندنی‌ها: جستارها و سرگرمی‌های ادبی (Readings: Essays and Literary Entertainments) و جست‌وجوها: یک سال کتاب‌خوانی، جمع‌آوری و زندگی با کتاب‌ها (Browsings: A Year of Reading, Collecting, and Living with Books).
[۱] Roman Jakobson: زبان‌شناس و نظریه‌پرداز ادبی (۱۸۹۶-۱۹۸۲) که پس از انقلاب روسیه به پراگ رفت و از بنیان‌گذاران مکتب پراگ در زبان‌شناسی شد و با وقوع جنگ جهانی دوم برای همیشه به آمریکا رفت و در آنجا درگذشت. شش نقش زبانی او شامل نقش‌های ترغیبی، عاطفی، ارجاعی، شعری، همدلی و فرازبانی است [مترجم].
[۲] Foucault’s Pendulum: اکو این کتاب را در سال ۱۹۸۸ چاپ کرد و یک سال بعد به زبان انگلیسی ترجمه شد. این کتاب در ایران با ترجمۀ رضا علیزاده و با نام آونگ فوکو چاپ شده است [مترجم].
[۳] Papyrus Trilogy: کتابی است نوشتۀ زوران زیوکوویچ (Zoran Zivkovic). دربارۀ قتل‌های مرموزی که در کتاب‌فروشی‌ای به‌نام پاپیروس رخ می‌دهد و یک کارآگاه عاشق ادبیات مسئول پیگیری آن‌ها می‌شود [مترجم].
[۴] normative
[۵] Tzvetan Todorov: نشانه‌شناس فرانسوی (۱۹۳۹-۲۰۱۷) که در سال ۱۳۸۵ در ایران هم سخنرانی کرد [مترجم].
[۶] The Name of the Rose: نخستین رمان اومبرتو اکو که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد و در سال ۱۹۸۳ ترجمۀ انگلیسی آن چاپ شد. در ایران دو ترجمه از این کتاب موجود است: نام گل سرخ با ترجمۀ شهرام طاهری و آنک نام گل با ترجمۀ رضا علیزاده [مترجم].
[۷] Small World
[۸] Walpurgisnacht: شب سی آوریل در باور عامۀ آلمان و هلند، که به معنی شب جادوگران است [مترجم].
[۹] Witches’ Sabbath: بزم جادُوان، به باور مسیحیانِ قرون وسطی، نام ضیافت فرضی جادوگران است که دور هم گرد می‌آیند تا شیطان را بپرستند. چون آن مسیحیان می‌پنداشتند که یهودیان شیطان‌پرست هستند، از واژۀ سَبَت (روز تعطیلی یهودی) استفاده می‌کردند [مترجم].
[۱۰] The Hound of the Baskervilles: نام رمانی جنایی از سری داستان‌های شرلوک هلمز به قلم سر آرتور کانن‌دویل است که در سال ۱۹۰۲ به‌صورت کتاب چاپ شد [مترجم].
[۱۱] نام اصلی کتاب HHhH است که درواقع حالت اختصاری جملۀ «Himmlers Hirn heist Heydrich» به زبان آلمانی است که به این معناست: «هایدریش هوشِ هیملر هست» [مترجم].
[۱۲] Metafictional: فراداستان ژانری در داستان است که به‌شکلی عمدی و آگاهانه توجه خواننده را به داستانی‌بودن نوشته جلب می‌کند [مترجم].

 

 

 

منبع: http://tarjomaan.com/barresi_ketab/8677/

یادداشت “چه کسی رولان بارت را کشت؟” در چیستی ها با عنوان “خاطره ی بارت” بازنشر می شود. > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *