هنر، فلسفه، فلسفۀ هنر

آرتور سی. دانتو

سیما ذوالفقاری

آرتور دانتو، که از بانیان زیبایی شناسی جدید است، بیشتر به لحاظ نظریه اش درباره ی “پایان هنر” شهرت دارد که بر مبنای آن، دوره ای از هنر در تاریخ بشر، یعنی آنچه تا این زمان هنر شمرده می شده، پایان گرفته است. مقاله حاضر مقاله ای معروف از اوست که در آن پرسشهای اصلی فلسفۀ زیبایی خود را به اجمال بیان کرده است. او بر آن است که آنچه چیزی را اثر هنری می کند نه صفتی در درون آن، بلکه قصد هنرمند و قصد ناظر است. به عبارت دیگر، برای آنکه چیزی اثر هنری بشود، لازم نیست زیبا باشد یا تفاوتی دیگر با اشیای معمول و مبتذل یا مصنوعات ساده ی کارخانه ای داشته باشد؛ کافی است که آن را به منزله ی اثر هنری عرضه کنند و بدین نیتس بدان بنگرند. برای این منظور، از آثار مارسل دوشان و اندی وارهول مثال می آورد. بر مبنای این نظریه، تلقی سوژه محور از هنر به اوج خود می رسد؛ زیرا بر مبنای آن، سوژه نه تنها اساس آفرینش اثر هنری، بلکه اساس ماهیت اثر هنری است.

تا همین چندی پیش، زیبایی شناسی را فلسفه هنر می شمردند و آن را فرزند کودن و عقب مانده ی والدینی مقتدر می دانستند. یکی از والدین، رشته ی آن [فلسفه] بود و دیگری موضوعش [هنر]. فلسفه در قرن بیستم جنبه ای حرفه ای و تخصصی یافت؛ با اسلوبی صوری و قاعده مند و اهدافی تحلیلی در جهت کشف بنیادی ترین ساختارهای تفکر، زبان، منطق و علم. پرسشهای فلسفی در باب هنر را همواره حاشیه ای تلقی می کردند و پاسخ های آنها را مبهم می شمردند؛ آن قدر مبهم که اندیش های منسوخ و بیات زیبایی شناسان کمتر می توانست برای کسانی که درگیر بازآفریدن نقاشی و موسیقی و ادبیات بودند راه گشا باشد…

 

ادامه مطلب

  > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *