کلانشهر و حیات ذهنی

نوشتۀ گئورک زیمل

ترجمۀ یوسف اباذری

پیچیده ترین مسائل زندگی مدرن از ادعای فرد برای حفظ استقلال و فردیت هستی خویش در برابر نیروهای سهمگین اجتماعی و میراث تاریخی و فرهنگ برونی و فن زندگی ناشی می شود. مبارزه با طبیعت که انسان ابتدایی می بایست برای حفظ موجودیت جسمانی خویش بدان مبادرت ورزد در این شکل مدرن به آخرین دگردیسی خود رسیده است.

قرن هیجدهم از آدمی طلبید که خود را از تمامی قیود تاریخی در قلمرو دولت و اخلاقیات و اقتصاد رها سازد. سرشت آدمی که به اعتقاد آن قرن اساساً نیک و مشترک بین همه ی انسانهاست باید بدون مانعی تحول یابد. قرن نوزدهم علاوه بر آزادی بیشتر، تخصصی شدن عملکردی آدمی و کار او را نیز طلب کرد. تخصصی شدن باعث می شود که نتوان فردی را با فرد دیگر قیاس کرد و هرکسی تا بالاترین حد ممکن به عنصری ضروری مبدل می شود. به هر تقدیر، تخصصی شدن وابستگی هرآدمی را به فعالیت های مکمل آدمیان دیگر بارزتر می سازد.

نیچه معتقد است که تحول کامل هر فرد مشروط به مبارزه ی بی امان افراد با یکدیگر است. سوسیالیزم به همین دلیل به امحای هر نوع رقابت اعتقاد دارد. در هر صورت در تمامی این موارد یک انگیزه اصلی در کار است: فرد در برابر فروکشیده شدن و خرد شدن به وسیله ی مکانیزم اجتماعی – تکنولوژیک مقاومت می کند.

پرسش درباره ی معنای درونی زندگی جدید و محصولات آن و درباره ی روح به اصطلاح کالبد فرهنگی، باید در جستجوی حل معادله ای باشد که ساختارهایی نظیر کلانشره میان فرد و محتواهای فرافردی زندگی برقرار کرده است.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *