در فرصت میان ستاره ها
“آغاز” در روایت فیلمنامه ی “مسافران” اثر بهرام بیضایی
محمد هاشمی
به نظر میلر (۱۳۷۷:۷۶) ما با روایت کردن قصه ها می توانیم دو کنش “آشکارسازی” یا “آفرینش” را به انجام برسانیم. در “آشکارسازی” از پیش، فرض می گیریم که جهان از نوعی نظم از پیش موجود برخوردار است و این که عمل قصه پردازی به طریقی تقلید، نسخه برداری، یا بازنمایی دقیق این نظم است. در “آفرینش” از پیش فرض می گیریم که جهان نمی تواند به خودی خود منظم باشد و این نظم بخشی، از طریق قصه پردازی انجام می شود. از منظر “آشکارسازی”، قصه پردازی، فرهنگ ها را به شکل دقیق بازمی تابد امّا از منظر “آفرینش”، روایت تقریباً جایگاهی است که در آن پیش فرض های مسلط یک فرهنگ مفروض می تواند مورد انتقاد قرار گیرد. بر اساس این تعریف، آغاز یک بازنمود روایی همچون فیلم سینمایی، می تواند آغازگر “آشکارسازی” یا “آفرینش” در روایت آن باشد.
به گمان من، فیلم “مسافرا”، اثر بهرام بیضایی دارای حرکت داستانی که جان تروبی از آن با عنوان “داستان حلزونی” یاد می کند. فرم حلزونی، مسیری است که به داخل و به سمت مرکز دور می زند. تریلرهایی مانند “سرگیجه”، “آگراندیسمان”، “مکالمه” و “یادآوری” به فرم حلزونی گرایش دارند که در آن شخصیت دائماً به یک رویداد یا خاطره ی واحد بازمی گردد و آن را در سطوح پیوسته عمیق تر می کاود (ر.ک. تروبی؛ ۱۳۹۲: ۲۳ و ۲۴)
> > > >