افلاطون: براهین نظریه ی مثل
ریچارد پترسون
مصطفی زالی؛
محاورات میانی افلاطون، به طور خاص فایدون، جمهوری، ضیافت و فایدروس، و در میان محاورات متأخر، تیمائوس، توجه خواننده را به گونه ای از اشیایی که قبلاً مورد اشاره قرار نگرفته، جلب می کندکه او آنها را مثل (ایدوس) می نامد. مثل کاملاً نامحسوس هستند ولی در اندیشه به چنگ می آیند؛ غیر زمانی و غیر مکانی ولی کاملاً واقعی هستند؛ مستقل و جدای از اشیای جهان هستند ولی اشیا از آنها بهره مند هستند، و به گونه ای مسئول چه چیز بودن آنها هستند. در مقایسه با شیوه ای که یک نفر می تواند از چکش استفاده کند یا مهارت یک پزشک، بی استفاده هستند ولی منشأ تمامی ارزش های عینی در جهان شامل چکش و طبابت هستند. اگر چه افلاطون به ندرت صراحتاً برای این موجودات نادر و غریب استدلال می کند، ولی اشاره می کند که آنها برای اهداف مختلفی سودمند هستند، و این اشارات یکی پس از دیگری به طور ضمنی بر براهینی دلالت می کند. سنت فلسفی متأخر به نحو دائمی و گسترده این منبع عظیم براهین را برای اصل موضوعی کردن یک یا دیگر نوع از موجودات افلاطونی بیرون کشیده است، و گرایش دارد که این براهین را در قالب متافیزیکی، معرفت شناختی و منطقی دسته بندی کند. اما به عنوان یک قاعده، مثل افلاطون متمایز از اشیای انتزاعی دیگر افلاطونی ها بوده و برهان اصلی او بر نظریه ی مثال در واقع هنجاری بود.
ادامه مطلب > > > >