روشنفکری دینی آری یا نه
دکتر جعفر نکونام
۱. نام هایی که گذاشته می شود، گاهی برای یک واقعیت خارجی است که ظاهراً شما از آن به ذات گرایی تعبیر می کنید و گاهی برای یک مفهوم ذهنی است که ظاهراً شما از آن به نام گرایی تعبیر می نمایید.
۲. دین مجموعه ای از مفاهیمی است که برخی از آنها مابازای خارجی دارند، مثل تجربه باطنی و شرایط بیرونی، و برخی از آنها حاصل انتزاعات و تخیلاتی است که انسان ها در زمینه تجربیات باطنی و شرایط بیرونی دارند؛ لذا می توان گفت که من هم نام گرا هستم و هم ذات گرا. به طور کلی، هر معرفتی اعم از دینی و علمی و غیر آنها حاصل تعامل ذهن انسان و واقعیات بیرون از ذهن است. هر قومی هم تجربه باطنی و انفسی دارد و هم تجربه بیرونی و آفاقی؛ لذا می توان گفت که هر دینی ذاتی دارد؛ اما هرگز نامگذاری ادیان با نظر به ذات آنها نیست؛ بلکه با نظر با تفاوت ها و تمایزاتی است که کمابیش میان آنها وجود دارد.
۳. نامگذاری ها گاهی برای تمییز و تعیین و بازشناساندن یک چیز از میان چیزهای دیگر است؛ مثل این که نام یک دختری را زیبا می گذارند تا او از عذرا و کبرا و صغرا متمایز شود و آنگاه که می خواهند او را از سایرین بازشناسند، به کار می برند؛ اما گاهی نامگذاری برای توصیف یک چیز است؛ مثل این که گفته شود، باغ زیبا یا باغی که زیباست. به تعبیر دیگر، گاهی یک لفظ اسم است و گاهی صفت.
۴. اگر یک لفظ جنبه اسمی داشته باشد، تنها کارکردی که دارد، این است که یک چیز را از سایر چیزها متمایز سازد و لذا می توانست، لفظ دیگری هم باشد و همین کارکرد را داشته باشد؛ چنان که برخی دو یا چند اسم دارند و برای صدا زدن او به کار می روند، بدون این که در این جهت با هم فرقی داشته باشند.
چنین کارکردی حتی باعث می شود، اگر ابتدا به مناسبت زیبایی یک دختر، نام او را زیبا بگذارند، اما وقتی هم که پیر و زشت هم می شود، به او زیبا بگویند. مثال قرآنی اش، این است که لفظ مؤمن در اصل به کسی گفته می شده است که ایمان به نبوت حضرت محمد(ص) داشته باشد، اما بعد حتی به کسانی که ایمان به او هم ندارند، مؤمن گفته شده؛ چنان که خطاب به مؤمنان گفته شده است: ای مؤمنان ایمان بیاورید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکتابِ الَّذی نَزَّلَ عَلى رَسُولِهِ وَ الْکتابِ الَّذی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَکفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِکتِهِ وَ کتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً (نساء، ۱۳۶)
اما اگر لفظی جنبه وصفی داشته باشد، باید همواره جنبه وصفی اش را حفظ کند؛ لذا ما نمی توانیم به زنی که زیبا نیست، بگویی زن زیبا.
۵. لفظ اسلام از نوع اول است، یعنی جنبه اسمی دارد و لذا حتی اگر هر تحولی برای مابازای خارجی اش پدید آید، باز نام اسلام بر آن اطلاق می گردد ولو آن که به ضدش تبدیل شود. بر این اساس، همچنان که می توان به پیرزن زشت که نامش زیباست، لفظ زیبا را اطلاق کرد، اگر حتی اسلام محتوایی ضد آنچه در اول بوده است، پیدا کند، اطلاق لفظ اسلام بر آن ممکن است و این بستگی به استعمالات اهل زبان دارد.
۶. ممکن است، لفظ اسلام در اصل به معنای تسلیم خدا شدن به کار رفته باشد و آن حاصل یک تجربه باطنی باشد؛ کما این که این احتمال بسیار قوت دارد. شاهد آن آیات ذیل است:
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ اْلإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذینَ أُوتُوا الْکتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ وَ مَنْ یَکفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَریعُ الْحِسابِ (۱۹) فَإِنْ حَاجُّوک فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذینَ أُوتُوا الْکتابَ وَ اْلأُمِّیِّینَ ءَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْک الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِالْعِبادِ (۲۰) آل عمران
طی این آیات، ابتدا اظهار شده است که دین نزد خدا اسلام است و سپس از اظهار گردیده است که ای پیامبر بگو، من و پیروانم، رویمان را تسلیم خدا کردیم. پس آشکار می شود که ابتدا اسلام جنبه وصفی داشته؛ اما بعد جنبه اسمی پیدا کرده است. شاهد آن این که در سوره حجرات که در سال های آخر دوره مدنی نازل شده، چنین آمده است:
قالَتِ اْلأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکمْ مِنْ أَعْمالِکمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ (۱۴) إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللَّهِ أُولئِک هُمُ الصَّادِقُونَ (۱۵) قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدینِکمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلأَرْضِ وَ اللَّهُ بِکلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ (۱۶) یَمُنُّونَ عَلَیْک أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکمْ أَنْ هَداکمْ لِلْإیمانِ إِنْ کنْتُمْ صادِقینَ (۱۷)
این آیات نشان می دهد، اگرچه اسلام در آغاز به همان معنای ایمان و تسلیم شدن به خدا به کار می رفته؛ اما سپس اسلام آوردن عبارت از قبول ظاهری و نه قلبی خدا به کار رفته و اظهار شده است که ای اعراب شما اسلام دارید، اما ایمان ندارید.
۷. به این ترتیب، نظر به این که لفظ اسلام بر یک چیز تحول پذیر اطلاق می شود و حتی به کسی که تسلیم خدا نیست، لفظ مسلمان اطلاق می گردد، باید بگوییم، اسلام جنبه اسمی دارد و فقط برای متمایز ساختن یک مجموعه مفاهیم از مجموعه مفاهیم دیگر است و جواز استعمال لفظ اسلام بر یک مجموعه مفاهیم، از سوی عرف اهل زبان صادر می شود و لذا ما نمی توانیم اعتراض کنیم که اسلام به این است که برده داری و جهاد ابتدایی و اخذ جزیه از اهل کتاب و مانند آنها را تجویز کند و حال اگر کسی با این امور مخالفت کرد، مسلمان نیست و کافر شده است.
۸. بنا بر آنچه آمد، هرگز اسلام مثل تصویر یک شیر نیست که اگر یال و اشکم نداشت، دیگر شیر نباشد؛ بلکه اسلام مثل خانه است که روزگاری بر چادر پوستی هم خانه اطلاق می کردند و بعد بر خانه سنگ و گل و خشتی هم خانه اطلاق کردند و اکنون به خانه سیمانی و آجری و آهنی خانه اطلاق می نمایند. یعنی در عین تغییر اجزایش بر آن خانه اطلاق می نمایند. یا مثل لفظ ایران است که روزگاری بر منطقه فراخی که صاحب یک امپراتوری قدرتمندی بود و مردمی زرتشت مذهب داشت، لفظ ایران اطلاق می کردند. امروزه نیز که بر منطقه محدودتری که صاحب یک نوع حکومتی ولایت فقیه است و اکثریت مردم آن شیعه اند، باز لفظ ایران اطلاق می گردد.
۹. بر این اساس، نمی توان گفت که اسلام ذاتی دارد و ذاتش هم تعبد به هرچیزی است که در قرآن و سنت چهارده قرن پیش آمده است و حال اگر به جای تعبد، تعقل بنشیند و تنها باورها و سنت هایی قبول شود که با تعقل سازگاری داشته باشد، به آن اسلام گفته نمی شود. نظر به این که تطورات دینی بطیء و طی گذشت دهه ها و قرن ها اتفاق می افتد، چنان نیست که اهل زبان را وادار کند، به تغییر لفظ اسلام روی بیاورند. تغییر اسلام از قبیل تغییر انگور به سرکه و شراب نیست که در فاصله کوتاهی اتفاق بیافتد و اهل زبان را بر آن بدارد که برای هر مرحله نام متفاوتی بگذارند. تطورات دینی چنان کند و بطیء است که هرکه تاریخ دین را مطالعه نکرده باشد، پی به آن نمی برد و احساس می کند که صورت فعلی دین عبارت از همان صورت اولیه دین است. اشتباه دین ستیزان هم این است که تاریخ دین را مطالعه نمی کنند و گرنه ملاحظه می کردند که واقعیت اسلام به مثابه یک گلوله برفی است که از آغاز پیدایش بشر تاکنون که به دست ما رسیده است، هزار چرخ خورده و از رهگذر آن، پاره هایی از آن به تاریخ پیوسته و پاره هایی بدان افزوده شده و لذا هرگز اسلام صورت ثابتی نداشته است.
۱۰. چنان می نماید که ادیان در گذر تاریخ به سمت حقیقت گرایی و معنوی گرایی پیش می روند و این باعث همگرایی و وحدت ادیان در آینده می شود. جهت آن این است که رشد علمی و اخلاقی انسان ها رو به کمال و توسعه است و این موجب می شود، به تدریج مرزهای میان ادیان برداشته شود و از رهگذر آن، چنان شود که ما همچنان که علم ایرانی و اروپایی و آمریکایی نداریم، دین اسلامی و مسیحی و یهودی و بودائی هم نداشته باشیم.
> > > >