زبان، اندیشه، و فرهنگ
پل هلنه
ترجمه: یدالله موقن
معمولا زبان را امری عادی می پندارند. کاربرد آسان و روان آن سبب شده است تا زبان را واسطه ای شفاف برای انتقال اندیشه بپندارند؛ زیرا ظاهراً مانعی در جریان عادی تفکر ما ایجاد نمی کند، و این تصور پدید می آید که زبان وسیله ای است که می توان آن را به یکسان برای انتقال هرگونه اندیشه ای به کار گرفت. در عرصه علم هم زبان فقط مورد علاقه زبان شناسان و شاید روان شناسانی است که به رشد کودک یا آفازی (اختلال در مرکز نطق و کتابت) علاقمندند. چنین دریافتی از زبان را تعدادی از زبان شناسان و انسان شناسان مردود دانسته اند. ادوارد ساپیر بیش از بیست سال پیش، اکنون بیش از شصت سال پیش، بر این عقیده بود که:
«رابطه میان زبان و تجربه را نادرست درک کرده اند. زبان برخلاف آنچه ساده لوحانه می پندارند فقط سیاهه منظمی از فقره های مختلف تجربه ای که می توان بدان استناد کرد نیست؛ بلکه سازمان سمبلیک و مستقل و خلاقی نیز هست که نه فقط به تجربه ای که بخش اعظمش بدون کمک زبان به دست آمده است ارجاع می کند؛ بلکه حدود و ثغور تجربه را هم زبان براساس کمال صوری خود برای ما تعیین می نماید. همچنین به این علت که ما ناآگاهانه انتظارات ضمنی خود را که بر اثر وجود زبان در ما ایجاد شده به قلمرو تجربه فرا می افکنیم، زبان برای ما تجربه را در چارچوبی مشخص قرار می دهد.»
ادامه مطلب > > > >