سنخ شناسی خودآگاهی در فلسفۀ صدرایی

رضا رضازاده طیبه امامیه

هدف این مقاله طرح و بررسی نظریه ملاصدرا در باب خود آگاهی و اقسام آن با تکیه بر سنخ شناسی آگاهی در سنت فلسفه اسلامی است.

گستره، تأثیر و افق نظریه خود آگاهی در جای جای نظام اندیشه صدرایی جریان دارد و فهم خواننده را از خود، خدا و جهان دگرگون می کند.

بنابراین بازخوانی و بازشناسی این مسئله اهمیت و ضرورتی روشن دارد به ویژه پیامدهای نظری آن در حوزه های میان رشته ای. خودآگاهی انسان را در فلسفه ملاصدرا به تبع اقسام مراتب آگاهی/ ادراک شامل آگاهی حسی، خیالی و عقلی به سه نوع حسی، خیالی و عقلی می توان تقسیم کرد.

در خود آگاهی حسی، فرد به حوزه مادی وجودش، به طور عام و بدنش، به طور خاص آگاهی دارد و از آن با عنوان «بدتم» و «خودم یاد می کند. فرد زمانی که از بدن مثالی که امرى مجرد با عوارض مادی، در مرتبه خیال آگاه می شود، خودآگاهی خیالی دارد و دست آخر، هنگامی که ذات خود را به صورت مجرد و بدون ماده بدنی یا عوارض مادی آگاه است، خود آگاهی عقلی دارد.

البته ملاصدرا معتقد است که آگاهی عقلی انسان کاملا مجرد نیست بلکه مشوب به خیال است. بنابراین خودآگاهی عقلی وی نیز مشوب به خیال است.

 

ادامه مطلب

> > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *