مقدمه ای بر اتمیسم منطقی

کنفرانس سرکار خانم سعیده معصومی

گروه تلگرامی آونگ فوکو

 

 

نشست اول: ریشه ها ی اتمیسم و رد ایده الیسم بریتانیایی و مور

 

اتمیسم منطقی یکی از نظریه های اصلی و محوری در اوایل شکل گیری و تکوین فلسفه تحلیلی است که در دو نسخه توسط راسل و ویتگنشتاین توسعه یافت.

در این نشست میکوشم قبل از تقریر نظریه خاستگاه و انگیزه شکل گیری آن را بیان کنم.

اتمیسم منطقی: مقدمه

اتمیسم منطقی در واقع پاسخی بود به جنبه هایی از روایتی از ایده الیسم که از نیمه دوم قرن نوزده در بریتانیا فلسفه رایج و مسلط بود. به همین خاطر برای اینکه تصویر روشن تری از اتمیسم منطقی به دست اوریم  بهتر است نگاهی  به ایده الیسم بریتانیایی داشته باشیم.

ایده الیسم یک نظریه متافیزیکی است و بر آن است که واقعیت هر چند بر ما به صورت اشیا مختلف و مجزای مادی نمایان میشود ولی در کنه خودش و در تحلیل نهایی  غیر مادی یا ایده ال و کل انگارانه (holostic) است.  این روایت از ایده الیسم که موضوع بحث حاضر است را می توان یک نظریه مونیست (یگانه انگارانه) متافیزیکی هم به شمار اورد چرا که قائل به این است که واقعیت جهان تنها یک وجه دارد و ان هم وجه ذهنی یا ایده آل ان است. پس در ایده الیسم مطلق بریتانیایی جهان یک کل یکپارچه و ذهنی تلقی میشود. که نمیتوان انرا به اجزایی ساده تر از کلیت خودش تقسیم کرد. به عبارتی  کلیت جهان قابل تقسیم و ساده تر کردن نیست.

این تلقی در یکی از آموزه های اصلی ایده آلیسم.بریتانیایی به نام روابط درونی یا internal relations یا روابط درونی ریشه دارد. طبق این اموزه هیچ جزء مفروضی از جهان (مثلا یک.شیئ منفرد) را نمیتوان جدا و منفک از روابطش با دیگر اجزاء جهان یا همه جهان لحاظ کرد. و نیز نمیتوان از هیچ واقعیت منفردی در جهان بدون ارتباط و منفک از بقیه جهان صحبت کرد.

با این حساب میتوان تصور کرد که تعهد به چنین دیدگاه holistic  و کل گرایانه ای در مورد جهان چه استلزامات منطقی و معرفت شناختی  به دنبال دارد. اولین نتیجه چنین تلقیی در معرفت شناختی عدم استقلال و وابستگی بین ابژه و سوژه و یا متعلق شناخت و ذهن شناسنده است. و در نتیجه به ناچار نمیتوان از واقعیت یا صدقی مستقل از ذهن مدرک آن سخن گفت. و این آشکارا منجر به روانشناسی گرایی یا psychologism میشود. نظریه ای که بر ان است که حتی  هیچ صدق منطقی یا ریاضی مستقل از ذهن وجود ندارد. کمااینکه چنین هم بود و روانشناسی گرایی از گرایشهای غالب و رایج در اواخر  قرن نوزده بود.

در چنین فضایی از اواخر قرن نوزده و در انگلستان با پرچمداری جی .ای مور فیلسوف انگلیسی که ابتدا خودش شاگرد یکی از ایده الیستهای بریتانیایی به نام مک تاگرت McTaggart و کاملا متاثر از او و اموزه های ایده الیسم بریتانیایی بود  زمزمه های اعتراض و مخالفت با ایده الیسم از جنبه های مختلف اغاز شد.

یکی از اصلیترین انتقادات مور متوجه تز وابستگی بین سوژه و ابژه در امر شناخت بود. این فرض برای او قابل پذیرش نبود. او در   اولین مقاله ی مهم و تاثیر گزارش به نام ماهیت حکم the nature of judgement در این مسیر پیش میرود که نشان دهد وقوع یا عدم وقوع یک امر الزاما هیچ وابستگی به ذهنی که ان واقعیت را درک میکند ندارد. مور نشان میدهد که عمل حکم کردن امری مجزا و مستقل از موضوع حکم است . و این سرچشمه  رویگردانی  مور از ایده الیسم و تعلقش به واقعگرایی یا رئالیسم شد. اولین  صورت بندی مور از روایت  واقعگرایانه از جهان در این بستر و با نام propositional realism(رئالیسم گزاره ای) توسعه یافت. طبق  واقعگرایی گزاره ای هر گزاره ترکیبی از  تعدادی از مفاهیم concepts میباشد و صدق یا کذب آن صرفا به مفاهیم مقوم ان و نحوه ارتباط یا ترکیب انها بستگی دارد. این مفاهیم هم خود ماهیتی کاملا مستقل از ذهن دارند گزاره های صادق متکثر و مستقل از ذهن وجود دارند. مشاهده میکنیم که  نشانه های نوعی پلورالیسم فلسفی در این اموزه ها در مقابل یگانه انگاری ایده الیستی  اولیه اشکار میشود. اجزای سازنده واقعگرایی گزاره ای مور گزاره های متکثر  هستند که وجودی مستقل از ذهن دارند و بدون لحاظ ذهن شناسا یا دیگر گزاره ها صادق یا کاذب هستند.  واقعگرایی در اینجا ناظر به این نکته است که گزاره ها به تعبیر مور خارج از،ذهن و مستقل از ذهن هستند و تقرر دارند. یا به تعبیری متعلق به جهان خارج هستند. و البته مور ضمن این چرخش فلسفی و رد ایده الیسم قائل به وجود اشیاء مادی مستقل از،ذهن در جهان خارج هم بود. حال در مورد اینکه سرشت گزاره های مد نظر مور چیست و چه ارتباطی با اشیاء یا هستنده های مادی در جهان دارند به بحث حاضر فعلا ارتباط  چندانی ندارد…

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *