ناسازگاری نظریه با نوع ادبی
مهری بهفر
آیا هر رویکرد نقد ادبی قابلیت بررسی هر اثر ادبی را دارد؟ و از آن فراتر، آیا هر نظریه روان شناختی، جامعه شناختی، فلسفی و… قابلیت بررسی هر متنی را دارد؟ به صِرف مشاهده چند شباهت یا نشانه ای ضعیف و کوچک از بحث های موجود در یک نظریه می توان آن را برای تفسیر و تحلیل هر متن ادبی مناسب دانست؟ آیا نمی باید اصولا میان متن و نظریه ای که قرار است تحلیل گر و گشاینده رمز و راز و پیچیدگی های متن باشد، نوعی ارتباط و سازگاری و همگونی وجود داشته باشد؟ و در چه صورتی می توان گفت منتقد در ارایه خوانش تازه ای از مثلا یک متن کهن بنا بر یک نظریه علوم انسانی توفیق یافته است؟ شاید البته اگر منتقد برداشت و تحلیل جدیدی را از متن به دست دهد، اگر از راز و رمز اثر پرده بردارد، اگر بتواند فراروی درون مایه اثر را با اندیشه ها و نظرهای جدید نشان دهد، اگر با ارایه آگاهی های تازه درک ما را درباره متن دگرگون کند و در نهایت بتواند به کشف لایه ای ناشناخته از متن یا به شناخت جدیدی از آن دست یابد.
> > > >