نظریۀ ادبی پسااستعماری
کیث گرین و ژیل لبیهان
ترجمه ابوالفضل حُرّی
نظریه ادبی پسااستعماری تنها در همین اواخر به مثابه حوزه ای اختصاصی در میان مطالعات ادبی آموزش عالی درآمده است. نظریه ادبی پسااستعماری در حکم گفتمانی دانشگاهی، از همان آغاز، خاستگاه های خود را مورد کنکاش قرار داده است اما اکنون با انتشار شماری کتابهای راهنما در باب همین موضوع – کتاب امپراتوری پاسخ می دهد (۱۹۸۹) اثر اشکرافت در این باب پیشگام به شمار می آید – می توان به جایگاه و منزلت این نظریه در دانشگاه پی برد. این نظریه بدون توجه به خاستگاههایش به مسئله ای به غایت بحث انگیز در میان نظریه پردازان معاصر بدل شده، و اولین حوزه بحث درباره عنوانی است که به این دسته نظریات و آثار ادبی اطلاق می کنند. آن مک کلینتوک سفید پوستی از جنوب آفریقاکه در حال حاضر در آمریکا تدریس می کند، با کاربرد واژه پست کُلُنیال این وضعیت را تشریح می کند
«پس چگونه می توان در زندگی روشنفکرانه معاصر، گستردگی نامتعارف پیشوند Post را پست مدرن، پست فمینیسم، پست فرویدیسم و غیره) نه تنها در دانشگاه ها بلکه در ستون های روزنامه ها و غول های رسانه ای توجیه کرد؟ حداقل در مورد پست کُلُنیالیزم یکی از توجهات به بازار پسندی علمی این نظریه مربوط می گردد. از منظر پیشکسوتان شکاک واژه پست کُلُنیالیزم مطبوع تر و خودمانی تر از “مطالعات جهان سومی” به حساب می آید. در عین حال این نظریه کمتر از مطالعاتی در باب نواستعماری یا به بیان بهتر نبرد دو استعمارگری در مظان اتهام قرار دارد. این نظریه از مطالعاتی در باب کشورهای مشترک المنافع، جهانشمول تر و مد روزتر به شمار می آید اما این نظریه مدیون موفقیت بازاری خیره کننده واژه پست مدرنیسم است. واژه پست کُلُنیالیزم در حکم دستورالعمل سامان بخشی پیدایش حوزه مطالعات قاعده مند و دانش آرشیوی، بازاریابی نسل جدیدی از دیوارکوب ها، مقالات، کتب و عناوین را ممکن ساخته است.»