پست مدرنیسم از دید لاکان
سلاووی ژیژک
حمید سمیع عادل
مسأله سازی کاملا متضادی در کشورهای مختلف شده است. در «پست مدرنیسم» آلمان می توان تهورشکنی خرد جهانی و سنت «مدرن» روشنگری را درک کرد. روالی که با نیچه آغاز شده و یا خلفهایش «پساساختارگرایی» فرانسوی فوکو، دولوز و غیره ادامه می یابد (رجوع شود: بسیاری از متن های هابرماس). در ایالات متحده پست مدرنیسم به طور ویژه به صحنه هنر اختصاص یافته است که از اتمام آوانگارد مدرنیستی سرچشمه می گیرد، به عبارت دیگر اشکال گوناگون جنبشهای «مترو». با این وجود در تمام این گوناگونی، چارچوب یکسانی وجود دارد. «پست مدرنیسم» را می توان به مثابه واکنش به «خردگرایی» مدرنیسم، بازگشت مجازی جنبش تأویلی به کمال خود چیز (thing)، به القاء در تجربه حیاتی و به گنجینه پرنقش و نگار نقش بسته در خاطر ( Erlebnis) بیش از «محبسکدۀ زبان» فرضی، تلقی نمود. اکنون و در این جا به طرح دیدگاه خود می پردازیم که فقط مجرایی لاکانی از دال به ابژه و «از علامت به تخیل» (ژ. آ. میلر) است و تلقی پیدایش پست مدرنیسم را خارج از حیطه یک ایدئولوژی اصالتی، القایی و غیره ممکن می سازد. پست مدرنیسم معرف طغیان در میانه فضای مدرنیستی زبان و جنبش خودجوش تأویل آن به بی کران، هسته ای «سخت» و رخوت، یک واقعی غیر قابل نمادپردازی است. لاکان ما را قادر می سازد این فضا را خارج از امر نمادین به مثابه یک خلأ ببینیم که به واسطه حفره ای در دیگری بزرگ (Other) نمادین گشوده شده است. ابژه ساکن همیشه حال انکار است: پر کننده حفره ای که پیرامون آن حکم نمادین خودش را بیان می کند، حفره ای که به طور عطف به ماسبق توسط خود این حکم تشکیل شده است و به هیچ وجه واقعیتی پیش زبانی نیست.
ادامه مطلب > > > >