چرا پروژه ایران مهم ترین مسئله در آستانه قرن ۱۵ خورشیدی است؟
دکتر سید جواد میری
ایران آرام آرام به پایان قرن ۱۴ شمسی نزدیک می گردد. دو انقلاب بزرگ را از سر گذرانده است و تجربه عظیمی نیز از انقلاب اکتبر روسیه که منجر به ایجاد امپراطوری شوروی گردید را نیز در حافظه تاریخی خویش دارد. انقلاب روسیه بسیاری از نیروهای مترقی و پرشور ایرانی را درگیر خود نمود که هم در روسیه نقش آفرین بودند و هم در کسوت نیروهای چپ در صحنه سیاست ایران. ایران در این یکصد سال سه فرم گوناگون از حکومت را تجربه کرده است: واپسین نفس های سلطنت قاجار و سپس تاسیس سلسله پهلوی و سرآخر تشکیل نظام جمهوری اسلامی که در طی چهل سال در سطح جهانی به انحاء گوناگون سرنوشت ایران در قرن پانزدهم خورشیدی را تحت تاثیر میراث خویش قرار خواهد داد. در این یکصد سال ایران جنگ های بیشماری را تجربه کرده است که در بیشتر آنها نقش قربانی را داشته است ولی در جنگ هشت ساله، جنگ تحمیلی توانست این حس ملی را به ایرانیان اعطا کند که آنها هم می توانند سوژه باشند و استراتژی دیگران را برهم زنند و مانند دو جنگ گلستان و ترکمنچای یا معاهده آخال – و اشغال سرزمین های ایران توسط انگلستان و الحاق آن که منجر به پیدایش کشورهای گوناگونی در شبه قاره و … – دست بسته نیستند. اما اکنون با تحولات بنیادینی که در تمدن بشری بر روی کره زمین رخ داده است و جهانی شدن تجربه “بشر عصر فضا” ایران و ایرانی در قرن پانزدهم با چالشهای دیگری روبروست که شباهت کمی به آغاز ورود ایران به سده چهاردهم دارد. به عبارت دیگر، ایران و مردم ایران باید جهانی بیاندیشند و محلی دست به کنش برنند ولی این امری ساده نیست. زیرا این نیازمند فهم دقیق از ساحت جهان در قرن ۲۱ است و اینکه رابطه پیچیده قدرت و ساختار نظام جهانی و رابطه نیروها در ساحت جهان چیست و ایران در این میانه چگونه باید آینده خویش را طراحی کند. بخش عظیمی از ایرانیان در بیرون از مرزهای سیاسی ایران در این چند دهه زیسته اند و بسیاری از آنها تجربه های گرانسنگی در حوزه های گوناگون دارند و از آن مهمتر “بینش جهانی” را درونی کرده اند و این گوهر گرانبهایی است که جایش در فهم سیاسی نیروهای داخل ایران اصلا به آن توجه نمی شود و من به عنوان یک دانشگاهی شهادت می دهم که حتی نظام آکادمیک در ایران هم التفاتی به این “بینش جهانی” ندارد و این خسران بزرگی برای ایران قرن ۱۵ خواهد بود. حال در این میانه باید از تمامی رویکردها و تاملات و اندیشه ها و دغدغه ها که با ایران و آینده ایران و فهم منطق تحولات تاریخی ایران و جایگاه ایران در جهان پرتلاطم قرن ۲۱ استفاده کرد تا بتوان یک استراتژی جامع برای جامعه ایرانی پی ریخت. در این یکصد سال اغلب تلاشهای آوانگاردهای ایرانی و متفکران در این سرزمین معطوف به تحول در امر سیاسی بوده است و هر کدام هم که به قدرت رسیده اند تلاش کرده اند امر اجتماعی را کنترل کنند ولی وقت آن رسیده است که جامعه را دریابیم و تحول اجتماعی را مورد تامل قرار دهیم و از قِبّلِ آن امر سیاسی را متحول کنیم. برای رسیدن به چنین فهمی ما نیازمند درک وضع خویش در سه سطح ملی و منطقه ای و جهانی هستیم و مبتنی بر برآیند این سه ساحت باید مطالعات خویش را سامان دهیم و جامعه ایرانی را نقطه ثقل کنش های جمعی خویش قرار دهیم. به سخن دیگر، جامعه ایرانی مهم است و نه مفاهیم انتزاعی که به سادگی زندگی روزمره را به اسارت خویش میکشد و رفاه جامعه ایرانی را بازیچه آرمان های دست نایافتنی خویش قرار می دهد. من نمی گویم مانند بسیاری که “ایران را دوست بدارید” بل می گویم تلاش کنید جامعه ایرانی را دوست بدارید تا در آن فقر زدوده شود و عدالت جای بیعدالتی را بگیرد و شکاف های طبقاتی کمر مردم جامعه ایرانی را نشکند و این مستلزم داشتن نگاهی دیگر به ایران است که امر اجتماعی را جایگزین امر سیاسی یا امر رمانتیک و فریبنده می کند و در این نگاه ایرانیان فرد فردشان مهم می گردند و آینده شان دغدغه همگان می گردد.
@seyedjavadmiri
> > > >