جستارها (۲):
چه باشد آنچه خوانندش “اصالت”؟!
دکتر محمد حسن علایی
مسئله ی تحقق تام و تمام خویشتن در قامت نام نامی انسان آن چنان که سزاوار بلندپروازی های کودکی هایش باشد آن هم در دورانی که جهان بی اتوپیا و بی آینده شده است و هر کس و ناکسی تا گردن در گرداب روزمرگی فرو رفته، چندان با مشکل مواجه شده است که موجبات نا امیدی از انسان معاصر را فراهم آورده است.
براستی امروز دیگر هیچ کس تیر شوق را تا دور دست ها پرتاب نمی کند.
با این حساب برای کسی که در چنبره ی تکرار و ملال هر روزه گرفتار آمده است، عالی ترین نحوه تحقق بودن آدمی چه اهمیتی می تواند داشته باشد؟!
جدیت زندگی در جستجوی اصالتی برای آن است که کمر آدم را خم می کند تلاش های بشری در این جستجو به ویژه وقتی به در بسته می خورد پشت انسان را می شکند.
کشیدن بار امانت، زندگی زیر آوار روزمرگی را جدی می کند این امانت جز تکرار بی امان اصالت جویی چه چیز دیگری می تواند باشد؟
ماجرای اصالت جویی به جستجوی خود حقیقی در مقابل خودی که در قید و بند روزمرگی ها به دام افتاده است ختم نمی شود این رشته سر دراز دارد.
زیر فشار روزمرگی دلیلی نداشت که خود را در آینه ی ابدیت باز جوییم اگر می شد خود را در قاب کوچک روزمرگی های هر روزه تکرار کرد و تن در داد به همین دلخوش کنک های ریز و درشت…
اما دست کم باید چیزی بشکوه ما را به زیستن مجاب می کرد چیزی باید ما را از دل این روزمرگی های سیاه بر می کشید
چیزی باید ما را رستگار می کرد و بی نیازمان می کرد از تن در دادن به این عشق های رو به زوال، افق های فروبسته، اصوات نکره و صورتک های بی تقدس… به واقع کلمه چه خالی بی پایانی
سوختن در هاویه ی روزمرگی های بی قدر و قیمت و بی ارج و قرب هم می تواند همزمان طاقت فرسا، سرسام آور، عصب سوز و ملال انگیز باشد…!
بسیار دیده می شود که تا از زبان کسی کلماتی مثل کلمه “اصالت” به میان می آید مخاطب روی ترش می کند و حالت تدافعی به خود می گیرد. گذشته از بازی هایی که جماعتی معلوم الحال با چنین واژگانی کرده اند و “دوشیزگی روز نخستین” را از چنین واژگان جلیل القدری گرفته اند هنوز ما ناگزیریم در بیان مقصود با ترس و لرز بدین واژگان استناد جوییم.
دیگر اینکه، عموما نوعی انگیزه خوانی، قضاوت عجولانه و پیش داوری غیر منصفانه در خصوص کلماتی چون “اصالت” وجود دارد و آن متهم کردن گوینده به نوعی تمامیت خواهی یا توتالیتاریزم هست تو گویی پای اجبار یا خشونتی در میان است و قرار است گوینده ی از اصالت چیزی را به زور به مخاطب تحمیل کند.
اصالت را اما فارغ از موارد مذکور، در خصوص چه بسیار موضوع که می توان به کار برد، اصالت را می توان در مورد یک عمل عبادی یا یک کنش سیاسی، یا یک جریان اجتماعی به کار برد یا حتی می توان از اصالتی سراغ گرفت که در یک دوستی، یا در یک رابطه، مثلا رابطه ی زن و شوهر، پدر و فرزند، معلم و متعلم و …می تواند وجود داشته باشد. حتی تفریح ها و سرگرمی ها و خوشگذرانی ها هم می توانند اصیل یا غیر اصیل قلمداد شوند.
پاره ای واژه ها خود به تنهایی حامل نوعی اصالت هستند، خدا، ایمان، عشق، دین، عرفان و …که خوب می دانیم که از جانب نوگرایان (سکولارها) به باد استهزا گرفته می شوند و از جانب سنت گرایان (مرتجعان) تحریف می شوند و ازجانب سیاست پیشه ها و توده ها، طی یک همدستی نافرخنده به نابودی می انجامند. مثلاً از عرفان نوگرایان بوی شراب بیرون می زند، عرفان سنت گرایان اتفاقا با تسبیح و طیلسان و “مد ولا الضالین” پا به معرکه می گذارد، و عرفان سیاست پیشه و توده ایضاً، صرفاً در نوعی کلبی مشربی و لمپنیسم خلاصه می شود. دریغ از ساعتی که به اصالت بگذرد…
تقدیر تلخ “اصالت” در روزگار سیطره ی “وقاحت”، اسفناک تر از آن است که به رشته ی تحریر در آید. منابع قدرت و بازیابی آن برای جهال و حمقا، سرشارتر از آن است که حد یقفی بتوان بر آن قائل شد، کسانی که در نهایت وقاحت، می توانند در نهاد منحرف خویش هر حقیقت اصیلی را منکر شوند روشن است که به دنبال گردن نهادن به حکم حقیقت نخواهند بود؛ بلکه با سر هم کردن افسانه ها و اباطیلی که زاده ی اذهان متوهم ایشان است به خیال خود حقیقتی را خواهند آفرید که خودشان دوست دارند تا ایشان را برای تداوم جنایت هایشان حمایت کند. این میان معدود انسان هایی چشم به عنایات حقیقت دوخته اند در جهانی که عکس العملی جز بی اعتنایی و بی تفاوتی حاصلی برای حقیقت جویی متصور نیست آرام آرام، در مرگی خاموش فرو می روند و تنها در اندیشه ی پایان، خود را رستگار می یابند.
باید پرسید جهانی که در آن عفریت وقاحت خوش رقصی می کند چگونه جهانی تواند بود جهانی که در آن کسی برای مرگ عشق و ایثار، حتی نیاز به سوگواری در خود احساس نکند. توحش نوین، حتی تاب این را هم نمی آورد که کسی در کنج خلوت خویش، ذره ای به این نمایش مضحک به دیده ی تردید بنگرد و در ضمیر ناخرسند خویش لحظه ای پژواک این پرسش را باز شنود که: این است انسان؟
شرح تصویر:
The Course of Empire
The Course of Empire is a series of five paintings created by Thomas Cole in the years 1833–۱۸۳۶
The Course of Empire – The Savage State; The Arcadian or Pastoral State; The Consummation of Empire; Destruction; and Desolation. All the paintings are 39.5 inches by 63.5 inches (100 cm by 161 cm) except The Consummation of Empire which is 51″ by 76″ (130 cm by 193 cm)
> > > >