مروری بر رسالۀ “گفتار در روش راه بردن عقل” رنه دکارت
معصومه بوذری
مقدمه
رنه دکارت (René Descartes) (1596 – ۱۶۵۰) ریاضی دان، فیزیک دان، و فیلسوف عصر روشنگری، ابتدا دو مسأله اساسی را در فلسفۀ خود مورد سنجش قرار داد:
- معرفت یقینی
- رابطۀ جسم و روح
روشی که برای حل این مسأله ها به کار برد روش شک بود. که البته با شک شکاکان و سوفیست های پیشاسقراطی متفاوت است و اساساً این شک زیربنای فلسفۀ دکارت می شود.
تفکیک علم از فلسفه از مباحث متدولوژی جدید است که سابقۀ آن به اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم می رسد و مورد قبول دکارت نیست. دکارت فلسفه را تحت عنوان حکمت همچون پیکره واحدی می شناسد که ریشه های آن: مابعدالطبیعه، تنۀ آن: فیزیک و میوه های آن: علوم سه گانۀ طب و اخلاق و مکانیک است.
در “تأملات در فلسفۀ اولی” بحث های خودشناسی را مطرح می کند. و رسالۀ دیگر او که نامش هست “گفتار در روش درستِ راه بردنِ عقل؛ و جست و جوی حقیقت در علوم” روش شناسی خود را برای رسیدن به یقین از راه عقل مشخص می کند.
دکارت را پدر فلسفۀ جدید می دانند. گرچه در زمان خودش اینطور تصور نمی شد. و شهرتش بیشتر به واسطۀ آثاری بود که در فیزیک و فلسفۀ طبیعی منتشر کرده بود. از قرن نوزدهم بود که مورخان او را شخصیتی متمایز معرفی کردند.
از زمانی که از سیر و سیاحت در اروپا به هلند بازگشت، به سال ۱۶۲۹، طی دو دهه به تحقیق پرداخت و تلاش کرد تأملات خودش را به نگارش درآورد.
این تأملات از تجربۀ زیستۀ او مجزا نیستند. دکارت در مدرسۀ لافلش درس خوانده بود که توسط آباء انجمن عیسی یا یسوعیان اداره می شد. که عنوان سربازان مسیح یا پیاده نظام پاپ را بر خود گذاشته بودند و فعالیت های تبشیری گسترده ای داشتند. بخصوص در مرجعیت و تمرکز در رهبری، جدیت در اصول اعتقادی، سخت کوشی و انضباط اعضا، پرهیز از اشرافیت گرایی دنیوی و تأکید ویژه بر آموزش مدرسی. دکارت البته مدتی تحصیل در مدرسه را ترک کرد و نقدهایی داشت نسبت به برخی شعب آموزش سنتی که به نظرش می رسید بر قاعده و اساس مستحکمی نیست. در نسبت میان فلسفه و ریاضیات نظرش این بود که ریاضیات یقینی است و فلسفه سراسر محل نزاع و اختلاف.