فرزان سجودی
آیا هنرمند واقعیت تازه ای را می آفریند و یا واقعیت را تقلید می کند؟
آیا پشتوانه ی کار هنرمند “خرد” است یا نیروی تخیل؟
آیا کار هنرمند آن است که واقعیتی سهل الوصول را بیافریند یا هدفش بیان آن چیزی است که بیان ناشدنی است و یا دریافتش بسیار پیچیده و غامض است؛ آن چه بر ژرفترین رمز و راز هستی پرتو می افکند؟
واژه های چون “آفرینش”، “تخیل”، “انتزاع” و یا “تقلید”، “شکل” و “نمود” امروز به نظر ساده و بدیهی می رسند. این واژه ها را هم هنرمندان و هم اهل زیبایی شناسی به وفور به کار می برند؛ امّا اگر به ریشه این واژه ها بازگردیم خواهیم دید که چندان هم ساده نیستند.
حدود دو هزار و پانصد سال پیش این واژه ها در بحث های داغی که در زمینه متافیزیک و الهیات درگرفته بود به کار برده می شدند و در حقیقت در مفهوم ثانویه شان در هنر و نظریه هنر به کار گرفته شدند…
> > > >