معرفت دینی غیرعقلانی را نمی شناسم.
دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی
انتقاد از عقل
بعضی شعرا و عرفا به انتقاد از عقل پرداخته و گفته اند، عقل در همه جا کارآیی ندارد و در مراحلی همچون «فنا» کمیت لنگی دارد؛ بنابراین باید با عشق پیش رفت. همان طور که «شیخ نجم الدین رازی» هم گفته است، چون عقل، بقاست، در مرحله فنا، آخرین وادی عشق، ناتوان است. از سوی دیگر هم بعضی فلاسفه جانب عقل را گرفتهاند و برخی به عشاق حمله و بعضی هم از عشق انتقاد کردهاند و گفتهاند همه چیز عقل است؛ اما هیچ فیلسوفی نگفته که عشق بیخود و بیفایده است.
این نزاع، نزاعی سطحی و ظاهری و از روی نبود بصیرت است. اگر بصیرت باشد هیچ گاه این نزاع به وجود نمی آید؛ چون انسان بیشتر از یک هویت ندارد. انسان یک واحد است و مثل جعبه عطاری نیست که دارویی را بکشید عشق باشد و جعبه دیگری را بکشید عقل باشد. این حرفها بیربط است. درست است که انسان صاحب عقل، عشق، عاطفه، احساس و نفرت است؛ ولی اینها کثرات ظاهری و بیرونی است و در واقع انسان یک هویت بیشتر ندارد و آن هویت وحدانی است.
میگویند: «النفس فی وحدتها کل القوی» حتی تفکیک نفس و بدن و روح هم اشتباه است. فقط بدن مرتبه نازل روح است و روح مرتبه عالی بدن است. روح و بدن دو تا نیستند که آنها را به هم چسبانده باشند، یک چیز هستند؛ منتها نازل و عالی و پایین و بالا دارند؛ از اینرو حکما میگویند ترکیب شان اتحادی است نه انضمامی؛ بنابراین نفس ناطقه انسان که هم عاقل و هم عاشق، هم حساس و هم متخیل است، هم دشمنی دارد و هم محبت که همه یک چیز است.
شیخ نجم الدین رازی، این را هم به صراحت میگوید که قلب، در حقیقت محل ظهور عقل است. او در رساله عشق و عقل یا «معیار الصدق فی مصداق العشق» میگوید، همان گونه که چشم، محل بینایی است و گوش نیز محل شنوایی، قلب نیز محل ظهور عقل شناخته میشود
عقل و عشق در قرآن
اگر به آیات قرآن مراجعه کنید مرتب تشویق به تعقل و تفکر میکند و اصلاً کلمه عشق در قرآن و در روایات وجود ندارد؛ هر چند کلمه محبت هست و کلمه محبت یعنی عشق. محبت شدید همان عشق است. به قول شاعر میگوید:
نیست فرقی در میان حب و عشق شام نبود در حقیقت جز دمشق
چه بگوید من میخواهم بروم شام یا بگوید میخواهم بروم دمشق، هر دو یک شهرند با دو اسم متفاوت. حال اگر محبت را در نظر بگیریم، محبت نیز در قرآن آمده است. آیهای همچون «یحبهم و یحبونه» که خدا انسانها را دوست دارد و انسانها هم او را در پرتو محبت خدا دوست دارند. کلمه عقل در قرآن نیامده است. عاقل هم از صفات خدا نیست ولی خدا به تعقل و تفکر فراوان دعوت کرده است.
قرآن حد اعلای عقل و عشق را مد نظر داشته است. اینها در مراحل پایین از هم جدا هستند. عشق ظاهری را در نظر بگیرید. در هر جا که باشد، چه در کشورمان، چه در غرب و آفریقا، هر جا بشر هست عشق هم هست. سابق میگفتند که ماه یا سالی نیست که یک یا دو نفر عاشق در رودخانه سن در فرانسه خودشان را غرق نکنند. همین ضربالمثل که ذکر شد، نمونه خوبی است برای توضیح رابطه عقل و عشق؛ حتی در پایینترین سطح خودش.
تعریف طریقت: هماهنگی عقل و عشق که مستقیم ترین راه وصول به حق تبارک و تعالی
عاشق، عقلِ حسابگر را کنار می گذارد نه عقل را!
عاشق در حالتی ممکن است که عقل را زیر پا بگذارد و خود را در آن غرق کند؛ چرا که جز معشوق ظاهریاش چیزی نمیفهمد؛ اما همه اینها به معنای بیعقلی نیست، بلکه معنایش این است، عاشق عقل حسابگر خود را کنار گذاشته است؛ پس بخشی از علت این دعوا این است که خود عقل را درست درک نکردهایم.
منبع: https://philosophyar.net/religious-recognition
> > > >