داستایوفسکی/سینما

نوشته: آندری تارکوفسکی

ترجمه: رامین جهانبگلو

تمامی اقتباس های سینمایی که کارگردانان ما از آثار داستایفسکی ساخته اند، بدون استثناء چنان سطح نازلی دارند که تحلیل آنها ناممکن است. کافی است به یاد آوریم که داستایفسکی رمانهایش را بر مبنای چه اصلی مینوشت. او اوقات خود را برای جستجوی داستانهای شگفت انگیز و رخدادهایی که ربطی به یکدیگر نداشتند، ولی بیانگر دنیای مدرن بودند، در دفاتر وقایع نگاری قضایی و صفحات حوادث روزنامه ها می گذراند. داستایفسکی با الهام گرفتن از این واقعیت ها به زمان خود شکلی عمیق و یگانه بخشید و با اشتیاقی پرشور به کشف حقیقت و معنای وجود بشری و روشن کردن پرسش های مربوط به طلب خداوند پرداخت. همه این چیزها بودند که داستایفسکی را تبدیل به آن چیزی که هست کردند. ولی کارگردانانی که نوشته داستایفسکی را به روی پرده آوردند، همه به طور کلی کار خود را به حکایت محدود کردند، بدون اینکه قدمی فراتر از موضوع محض و ساده بردارند. و تماشاگران نیز بر این گمانند که این عملی است بسنده. بهترین نمونه از این نوع اقتباس های سینمایی سطحی، اسفناک و بی ارزش، فیلم برادران کارامازوف ایران پیریف Ivan Pyriev است که اقتباسی است سینمایی از یکی از عمیق ترین رمانهای ادبیات روسیه و جهان. کافی نیست که درباره اشتباهات، کارگردان سخن بگوییم، زیرا وقتی با نگاهی مثبت نیز حرکت میکنیم اشتباهاتی وجود دارند. اشتباه به این معناست که ما جهت را به طور موقت گم کرده ایم، اما این اشتباه قابل تصحیح است. ما در اینجا فقط و فقط با بهره برداری بدبینانه و بی معنا از موضوعی روبرو هستیم که داستایفسکی طراح آن بوده است. این بهره برداری بازگوکننده اراده و خواست کارگردان در عدم طرح پرسشهایی است که برای داستایفسکی مطرح بوده اند. به نظر من شکست تمامی این اقتباس ها به این دلیل است که فیلمسازان متن اصلی را بیش از حد ساده می کنند و نمی خواهند و یا نمی توانند که در جستجوی معنای عمیق متن باشند. برای آنان تعریف کردن داستان مهم است و داستان قابلیت زیادی در تعریف شدن به روی پرده سینما دارد.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *