پیرامون مکتب انتقادی فرانکفورت
نگاهی تاریخی به چگونگی شکلگیری مکتب فرانکفورت
هادی خانیکی
اولین جوانههای شکلگیری نهادی مکتب فرانکفورت در سال ۱۹۲۳ است. فلیکس ویل در خلال بحثهایی برای رهیافتن به یک مارکسیسم خالص ایده، تأسیس مؤسسه، تحقیقات اجتماعی را مطرح کرد، که در کنار دانشگاه فرانکفورت به وجود آمد.
– کارل گرونبرگ یک اقتصاددان مکتب تاریخی که بعداً مارکسیست شد اولین استاد مارکسیست آکادمیک و نخستین رئیس مؤسسه بود.
– در میان اعضای اولیه روشنفکران جوانی مثل ماکس هورکهایمر، فردریک پولاک، هنری گراسمن، ریچارد سرج و کارل ویتفوگل و در دهه ۳۰ لئولوونتال، هربرت مارکوزه، اریک فروم، فرانتس نیومان، اوتوکریشهایمرو تئودور آدورنو دیده میشدند.
– غالب این افراد زمینه مرفه یهودی داشتند و حداقل چهار تن عضو حزب کمونیست بودند (سرج که در ژاپن اعدام شد و تیفوگل، گراسمن و پولاک) مهمترین زمینه، سیاسی و اجتماعی پیدایش این مکتب پاسخگویی به نیاز ارزیابی مجدد تئوریهای مارکسیستی در شرایط جدید پیروزی انقلاب بلشویکی روسیه (امکان تبدیل سریع یک انقلاب بورژوا دموکراتیک به انقلاب سوسیالیستی) و شکست انقلابهای اروپای مرکزی «وایمار» پس از پیشبینی پیروزیهای قطعی در آلمان و انگلیس (پیشبینیهای لنین برای پیوستن شش ماه جمهوریهای خواهر) بود.
– آغاز موج نوین مارکسیستی در دهه، ۲۰ که مشخصه آن از یک سو تفسیرهای عمدتاً فلسفی و هگلی از تئوری مارکسیستی در رابطه با جوامع سرمایهداری پیشرفته و از سوی دیگر یک دیدگاه فزاینده، انتقادی از تحول و توسعه جامعه در شوروی بود، عامل مؤثر دیگر در پیدایش این تفکر بود.
منبع: http://www.khaniki.com/?p=1009 > > > >