اشاره ای به تعادل آنتیگونه و انقلاب فرانسه از نظر هگل
معصومه بوذری
«از نظر هگل روح هر ملت از تاریخ و دین و اندازه ی آزادی سیاسی اش چه از لحاظ تأثیر چه از لحاظ کیفت، جدایی ناپذیر نیست. بلکه اینها سخت به هم پیوسته است. هگل به ضرورت تاریخ تکیه می کند: از هم گسیختگی عناصر روح ملی و جدایی میان فرد و دولت به حکم همین “ضرورت تاریخی” روی داده است. در ادوار نخستین تاریخ، فرد و دولت سازگاری و وحدتی طبیعی با هم داشتند. ولی این سازگاری و وحدت به زیان انسان حاصل می شد؛ زیرا آزادی انسان در آن ادوار، ناآگاهانه و سلطه ی او بر جریانات اجتماعی، ناقص بود.» (ستیس، مقدمه)
این تعادل و برابری دو نیروی متضاد، در تراژدی آنتیگونه، و در عین حرف و عمل آنتیگونه و کرئن، قابل درک است.
شخصیت آنتیگونه در برابر کرئن است که هویت مبارز انقلابی خود را باز می یابد. همانگونه که در برابر ایسمنه، خواهرضعیف و محافظه کارش، یک زن قدرت طلب شناخته می شود. شخصیت آنتیگونه در جایگاهش شکل می گیرد. و جایگاه او همان هویت اوست. او نه مظلوم و قابل ترحم است و نه بی جهت یکه تاز. او زنی است که در موجودیت خود به کمال رسیده است. آنتیگونه یک تنه در برابر کرئن می ایستد تا قانون خدایان زیر زمین را بجا آورد. او یک خواهر است. خواهری مهربان که همه ی هستی اش را در گرو احساس خواهری اش نسبت به برادرش، پولونیکس – که به تبای حمله کرده و کشته شده – می بازد. امّا از سوی دیگر، آنتیگونه، ایسمنه را از خود می راند آنجا که در اپیزود دوم، به ایسمنه اجازه نمی دهد که خود را همدست آنتیگونه معرفی کند (نمی خواهم که مرگ ما را متحد سازد و تو افتخاری را که شایسته ی آن نیستی برخوردار شوی.) پس آنتیگونه درست در تضاد با وظیفه ای که در برابر برادرش احساس می کند، نسبت به خواهرش، ایسمنه، رفتار می کند؛ زیرا از او محافظه کاری دیده است. و همین تضاد رفتار، خود نشانه ای است بر وجود مجموعه ی تضادهای احساسی و عاطفی در یک فرد که هویتش را از جایگاه مبارز بودنش به دست آورده. پس هویت او هم در درون باید متعادل شود و هم در بیرون و در مواجهه با وضعیت اجتماعی اش؛ آن هم تنها با تحولی بنیادین، که همانا نیستی او خواهد بود. این هویت در جایگاه و موقعیت آنتیگونه در این مجموعه است. با نگاهی به روند تقابل های دو نیرو در این نمایشنامه، جایگاه شخصیت آنتیگونه را دقیق تر باز خواهیم شناخت.
این مقاله ابتدا در سایت انسان شناسی و فرهنگ منتشر شده است.
http://anthropology.ir/article/20554.html
> > > >