راه تجدد ایرانی از حافظ می گذرد
گفتگوی یاسر میردامادی با داریوش آشوری
پاریس؛ تابستان ۲۰۱۶
…در این بافتار یا زیرمتن تاریخی- فرهنگی که بسیار پیچیده است، نمی شود بین چیزها رابطه علت و معلولی ساده برقرار کرد. اما آن چیزی که به تجربه ی شخصی من و دیدگاه ام مربوط می شود این است که، آری، من هوادار این هستم که باید مدرن شد. البته من مدرنیته پرست به معنای پرستش دوران ولتر و کانت و عصر روشنگری نیستم، زیرا اندیشه ی اروپایی خود بیش از یک قرن است که به آن دوران و به پیشاهنگان روشنگری به دیده ی انتقاد می نگرد و وعدهها و نویدهای آن دوران را به صورت آغازین آن باور ندارد. ولی، ما «روشنفکران» سویه ی شرقی جهان هم از راه جهانگیری کولونیالیسم اروپایی و نفوذ مدرنیت در جهان ما خود فراورده های دست دوم همین روند تاریخ جهانی هستیم. من این را به عنوان یک رویداد ناگزیر تاریخی می پذیرم و می کوشم که منطق اش را بفهمم. و البته، راه فهم آن هم برای من به عنوان یک «روشنفکر»، یعنی کسی که از درها و دریچه های گوناگون بادهای روشنگری اروپایی به کله ی او خورده است، چیزی جز همین علوم انسانی و تاریخی مدرن نیست. از در فهم سنتی کمابیش جز جنگ «اسلام» و «کفر» در این میدان چیزی به چشم نمی آید. ولی ما اکنون نیاز به فهم علمی و فلسفی مسائل خودمان و بشریت داریم. زیرا بیش از یک قرن و نیم است که به زور و ضرب کولونیالیسم اروپایی و دست آوردهای علم و تکنولوژی آن، از بستر محلی تاریخی خود کنده شده و وارد صحنه ی تاریخ جهانی شده ایم. و اما، در باب این که چگونه باید مدرن شد، در جایگاه یک پژوهشگر و اندیشه گر، بر بنیاد دست آوردهای همان علوم انسانی و تاریخی، ناگزیر باید این را بدانم که من، در مقام انسان، بیرگ-و-ریشه نیستم و گذشته تاریخی و فرهنگی ای دارم که همواره، خودآگاه و ناخودآگاه، با من است. و اگر در باب این گذشته به شفافیت نرسم و جایگاه این گذشته در رابطه با دنیای مدرن و شیوه زندگانی و جهانبینی آن برای من روشن نشود، کل جویندگی من در این باره و، بالاتر از آن، عالم من در ابهام و سرگردانی معلق می ماند.
ادامه مطلب > > > >