زبان مقوم ساختار عالم

نسبت هستی و زبان در هستی و زمان مارتین هایدگر

احمد علی حیدری

ورود به بحث نسبت هستی و زبان در هستی و زمان مارتین هیدگر منوط به این است که به اختصار برخی از مصطلحات فلسفه مارتین هیدگر توضیح شود. هیدگر مهم ترین مسئله کتاب هستی و زمان را پرسش از معنای وجود می داند و تنها موجودی که شایسته طرح این پرسش و پاسخ به آن است، انسان است. در اصطلاح شناسی خاص هیدگر انسان دازاین (Dasein) نامیده شده است. از این مرکب از دو واژه آلمانی دا، به معنای این جا و آنجا و زاین به معنای وجود است. البته باید توجه داشت که آنجا و این جا نباید به معنای مکانی آن فهمیده شود. دا حاکی از این است که انسان می تواند از خود فراتر رفت، به آنجا رود و با هستی یعنی زاین نسبتی برقرار کند. به عبارت دیگر دا – زاین از آن جهت که مشتمل بر زاین یعنی وجود است سیری در آفاق وجودی و صورت های مختلف آن دارد و به سبب دا مجالی می یابد تا به مبادی این کثرات یعنی خود هستی باز گردد.

در اندیشه هیدگر، داز این در شرایط خاصی می تواند در پیوند با هستی قرار گیرد و آن را دریابد. واژه ای که هایدگر به این منظور به کار برده است در زبان آلمانی به معنی گشودن و دریافتن است. همانطور که گونتر فیگال یکی از شارحان برجسته ی آراء هیدگر توضیح داده است، قابلیت گشودگی از جمله مختصات انسان است. انسان در مواجهه با چیزهای نو و ناآشنا از این امکان برخوردار است که خود را بر آن ها بگشاید و با آن ها نسبتی برقرار کند. فیگال به منظور درک روشن خوانندگان اشعار داشته است که این خصیصه دازاین مشابه آن جنبه از معرفت انسانی است که ارسطو آن را نوس نامیده است. با این ملاحظه ویژگی گشوده بودن دازاین یعنی نوعی معرفت بی واسطه….

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *