نسبت میان حقیقت و روش
مراد فرهادپور
همانطور که می دانید شاید بهترین اصل برای فهمیدن هرمنوتیک گادامر همان است که پل ریکور اسمش را “فاصله گذاری بیگانه ساز” می گذارد، یعنی آن چیزی که به یک معنا، اصل اساسی علوم اجتماعی در دوره ی جدید است و تحت عنوان “عینی گرایی” در مباحث مختلف به آن اشاره کرده اند. در علوم اجتماعی عینی گرایی متضمن فاصله گرفتن از موضوع است، این یعنی شما به عنوان سوژه از موضوع دور می شوید و بعد این فاصله گذاشتن به شما اجازه می دهد که موضوع را به صورت عینی مورد بررسی قرار دهید، همان بحث قدیمی ناظر بی طرف؛ ناظری که دیدگاه خاصی ندارد، از نقطه ای که معلوم نیست کجاست، از جایی خارج از کل موضوع، بدون هرگونه وابستگی به موضوع، در نهایت بیگانگی و غرابت با موضوع، به موضوع نگاه می کند.
هرمنوتیک گادامر حرکتی کلی است در جهت خلاف این اصل عمده ی علوم انسانی، و استوار است بر مسأله ی مشارکت در موضوع. از همین روست که گادامر در مقابل عینی گرایی، نوعی تاریخی گرایی را قرار می دهد.
کاری که گادامر قصد دارد تا با اتکا به فلسفۀ هایدگر انجام دهد این است که از تقابل سوژه و ابژه فراتر رود. مثل خیلی از جریانات دیگر در فلسفۀ مردن، از جمه دورۀ دوم ویتگنشتاین، مباحث فنومنولوژی هوسرل، کارهای خود گادامر و بحث هایی که در نظریۀ انتقادی هست، هرمنوتیک هم، خصوصاً هرمنوتیک تاریخی گرای گادامر، چالشی است با همان گرفتاری اصلی تفکر مدرن، یعنی تقابل سوژه و ابژه. این جا “مشارکت” حمل بر این می شود که ما یک ناظر بی طرف بیرونی نداریم که فاصله بگذارد و موضوع را بفهمد، بلکه از آغاز نوعی درگیری قبلی با موضوع وجود دارد که این درگیری قبلی در متنِ یک وضعیت رخ می دهد و همین جا هم هست که ما با مفهوم مشارکت روبه رو می شویم. منتها مشارکتی که گادامر به آن اشاره می کند قسمی دیالکتیک دوری و نزدیکی است یا به قول ریکور اصل فاصله گذاری هم به شکلی در این مشارکت ملحوظ است.
منبع:
http://www.thesis11.com/Article.aspx?Id=5411
> > > >