بی بنیاد شدن جهان
دکتر بیژن عبدالکریمی
به تعبیر ساده تر، جهان ما جهانی بی شالوده و بی بنیاد است. از نظر متفکران پست مدرن نیز، دیگر جست و جوی ژرفا، عمق، مبدأ، اصل، تعین و قطعیت کوششی است عبث و بی حاصل.
در عصر حاضر، به دلیل همین بی شالوده و بی بنیاد شدن جهان، ما در نوعی آشفتگی و بی سروسامانی و در عالم آشوب گونه بسر می بریم و به هیچ وجه قادر نیستیم که در این سیلاب صیرورت، نقطه و قرارگاه مطمئنی را پیدا کنیم. گویی ما ناگزیریم یا مأوای وجودشناختی خویش را بر شن های روان بنا کنیم، زیرا هیچ بنیاد مستحکمی در بیابان این جهان وجود ندارد یا باید بی سروسامانی و بی مأوایی و در نتیجه عدم امنیت اونتولوژیک را به منزله تقدیر بشر بپذیریم.
در برابر لوگوس باوری و اعتقاد به حاکمیت عقل در جهان و باور به وجود مبدأ، غایت و طرح پیشین الهی برای این جهان، در نگاه بشر امروز تاریخ نه مبدأ و بنیادی اونتولوژیک و نه غایت و مقصدی اونتولوژیک دارد.
جهان کنونی صیرورت مطلق، متکثر و فاقد هر گونه امر یا حقیقت وحدت بخشی است. در روزگار ما، جهان در هاویه ای از تکثر و مظلمه فرو رفته است. من به خوبی این هاویه مظلمه و جهان آشوب گونه و آشفتگی و بی سروسامانی را در آیینه ذهن افرادی چون محمد بوهلال (عامل حمله به جمعیت در نیس فرانسه) می بینم.