از مسخ کافکا تا آنتروپی پینچون
رزمری جکسن
ترجمۀ روبرت صافاریان
باید در اینجا از هر سخنی که اندیشه ی سوی دیگر، اندیشه ی مسخ را به ذهن می آورد، به عنوان سخنی دقیقاً مقتضی، استقبال کنیم.
توماس مان، دکتر فاستوس
در مقابل ادبیات «افسانه ای» جی. آر. آر. تالکین، سی.اس. لوییس و تی. اچ. وایت، رشته ای از آثار ادبی سده ی بیستم قرار می گیرند که ادامه دهنده ی سنت نوعی ادبیات تخیلی هستند که از گوتیک شروع شد و با گذر از آثار دیکنز، پو، داستایوسکی و استیونسن، تکامل پیدا کرد. درک داستایوسکی از «زبانی» دیگر، کلامی پنهانی از آینده ای که هنوز بر زبان جاری نشده است، به شیوه ی شگفت انگیزی در فانتاستیک به مثابه ی زبان در آثار کافکا، کورتازار، گراچ، پیک و پینچون تحقق پیدا کرده است. همانطور که سارتر متوجه شده بود، این زبان تفاوت ها چیز تازه ای نیست بلکه گفتمانی است آشنا و دیرینه. این سنت حالا «چیزی شده است که همیشه بود»: گفتمانی درباره ی دیگر بودگی مطلق.
دگرگونی های معناشناختی گوناگون در عرصه ی ادبیات تخیلی از اواخر سده هیجدهم تا اواخر سده نوزدهم را با دگرگونی باورها و اندیشه ها توضیح داده اند. جابه جایی تدریجی امور فوق طبیعی و جادو، رشد روزافزون اندیشه ی غیر مذهبی تحت سرمایه داری باعث تغییرات بنیادینی در تفسیرها و بازنمایی های دیگربودگی شد؛ منظور تفسیر ها و بازنمایی های امر شیطانی است که به طور سنتی مورد علاقه ی فانتزی بوده است. این تغییرات موجب دور شدن از شیطان شناسی ارتدکس و نزدیک شدن به روانشناسی، چونان وسیله ای برای توضیح تفاوت و بیگانگی شد. تکامل فانتزی های ادبی از دژ اوترانتو تا دکتر جکیل و مستر هاید با این گونه گذار معین می شود: از شیطان گرایی متعارف وانهک اثر بکفورد تا ابهام و ایهام فرانکنشتاین، ملموت و اعترافات یک گناهکار موجه، تا شخصیت های درونی شده ی دوریان گری یا «ارواح» خودزای Turn of the Screw و گوشه ی شاد.
در این چشم انداز، خداشناسی و روانشناسی برای توضیح دیگربودگی به شیوه ی مشابهی عمل می کنند. آنها به جایگزین های امر مقدس بدل شده اند، یا به قول جیمسن، در حکم اختراع غیرمذهبی دوباره ی امر مقدس اند. فانتزی در طول تاریخ خود از یک توضیح، دیگر بودگی به توضیح دیگر گذر می کند.
ادامه مطلب > > > >