تصویرنوشته های من

از م. بوذری

 

«تصویرنویسی، یکی از تمرین های ایده پردازی است. سعی کنیم تصویرها را تفسیر کنیم؛ در جهانی که جز تصویر نیست.»

 

ادامه مطلب

 

گاهی مطالبی را دیده بودید در فیس بوک https://www.facebook.com/beh.bouzari مطالبی از این دست:

فاصله تا یک ایده آل و مطلوب برای «جامعۀ سالم» چقدر است؟
آیا غیر از این است که «فرهنگ» تمام کالبد جامعه را هستی می بخشد؟ درست مثل گلبول های سرخ و سفید در رگ ها.
بیماری های جوامع امروز از عدم تعادل می آید: از زیاده خواهی هایی شبیه تکثیر سلول های سرطانی؛ و از ره گم کردگی هایی شبیه فقر فاکتورهای خون.
جامعه یعنی همین آدم هایی که هم “فرد” هستند و هم “اجتماع”: هم روح و روان و فردیت شان بیمار می شود و هم روابط خانوادگی و اجتماعی شان. هم بیماری های اجتماع بر فرد فردشان تأثیر می گذارد و هم خودشان می توانند جمع و جامعه ای را بیمار کنند.
آیا وقت آن نیست که بجای اینهمه دفاتر مشاوره و روان شناسی، بجای اینهمه دادگستری و دفاتر وکالت، بجای اینهمه درمان های جزئی جزئی ناکارا و بیهوده برای زخم های عمیق اجتماعی، یک بار فقط لحظه ای به این فکر کنیم که می شود به مطلوب رسید و درمان میسر است؛ با این نگاه که بفهمیم راه درمان کل این کالبد در «فرهنگ» است.
حوزه ی «فرهنگ و هنر» را به اهالی اش واگذار باید کرد.
اگر همه ی بخش های فرهنگی یک جامعه یا کشور، به دست “اهالی فرهنگ” باشد، همه ی اعضاء در تعادل خواهد بود؛ و بیماری ها رخت برمی بندند و دور می شوند.
آن وقت است که شاهد خواهیم بود بجای تابلوهای دفتر مشاوره و روان شناسی، در هر خیابان و کوی و منطقه ای، انواع مراکز و کانون های فرهنگی و هنری ایجاد شده که روحیه ی نسل بعد را تضمین می کند و سراسر محیط را شادابی می بخشد.
آن وقت است که شاهد خواهیم بود صدها تالار رودکی دیگر – به نام شاعران و اندیشمندان این سرزمین – ایجاد شده و بخشی از جامعه مشغول ساخت تولیدات هنری شده اند و بخش دیگر مخاطبان آنان. و نغمه ی سازها و موسیقی هویت ساز از هر سو روح می بخشد به این کالبد، و آنگاه حُزن جایش را به بهجت می دهد و می رود.
آن وقت است که شاهد خواهیم بود افق فکری آدم ها آنچنان بالا رفته که می فهمند شریان جامعه خودشان هستند. می فهمند سلامتی جامعه به دست فرد فرد است. و سلامتی نفسِ هر فرد، یعنی سلامتیِ همۀ زندگی ها.
آنگاه است که شاهد رشد فکری تک تک آدم های جامعه خواهیم بود؛ آنچنان که دیگر کوته نظری معنایی نداشته باشد، نه در شهر و نه در بخش و روستا و نه در خانه حتی. و همگان می دانند که تحکیم نهاد خانواده با شعار نه؛ که با شعور میسر است. و شعور در یک «فرهنگ» غنی بالنده می شود.
شاید آن روز شاهد باشیم که بجای اینهمه قاضی و وکیل و روان شناس و حتی پزشکان و اهالی بیمارستان ها، جامعه «تولید کننده های صنعتی» پرورده است و «متخصصان اقتصاد کلان»، که همگی از زمین «علوم انسانی» به شکوفایی شجرۀ «مهندسی و اقتصاد» رسیده باشند.
حوزه ی فرهنگ را به اهالی اش بازگردانیم.
م.ب
کانال فلسفی Tirdad

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *