خطابۀ نوبل
آلبر کامو
ترجمه مصطفی رحیمی
فرزانه ای مشرق زمینی همواره در دعاهای خود از خداوند می خواست که او را از زندگی کردن در عصری جالب معاف فرماید. چون ما فرزانه نیستیم، مقام خداوندی چنین معافیتی در حق ما روا نداشته است و ما در عصری جالب زندگی می کنیم.
در هر حال خدا نخواسته است که ما بتوانیم از جالب بودن یا نبودن این عصر، خود را برکنار داریم. نویسندگان امروز این را می دانند. اگر سخن بگویند در معرض انتقاد و حمله قرار گرفته اند. و اگر از سر فروتنی، خاموش باشند تنها درباره سکوتشان سخن ها خواهد رفت و در سرزنششان غوغاها خواهد شد.
در میان این هیاهو، نویسنده دیگر نمی تواند به منظور ادامه ی تفکرات و زنده داشتن تصویرهای ذهنی که برای او عزیز هستند، به گزیدن گوشه ی عزلت امیدوار باشد. تا به امروز در طول تاریخ، ممتنع بودن و بیرون از گود بودن، باری خوب یا بد، همواره ممکن بوده است. کسی که کاری را تأیید نمی کرد، غالباً نمی توانست خاموش باشد یا درباره ی چیزهای دیگر سخن بگوید. امروز همه چیز دگرگون شده، و حتی سکوت نیز معنای دهشتناکی به خود گرفته است. از همان زمان که ممتنع بودن، یعنی انتخاب نکردن هم خود نوعی انتخاب شده؛ و به همین عنوان مورد تقبیح یا تقدیر قرار گرفته است هنرمند دیگر چه بخواهد چه نخواهد وارد گود شده است. وارد گود بودن به نظر من بهتر از کلمه ی انتزاع است. در واقع برای هنرمند، التزامی ارادی مطرح نیست بلکه باید گفت نوعی پاروزنی دوران خود است. باید این را بپذیرد، حتی اگر ببیند که کشتی بوی ماهی می دهد یا شماره مراقبان تازیانه به دست حقیقتاً زیاد است و علاوه بر اینها کشتی به سویی می رود که نباید برود. ما در میان دریاییم. هنرمند چون دیگران باید پارو بزند، بی آنکه بمیرد (اگر بتواند) یعنی باید به زندگی کردن و خلق کردن ادامه دهد.
ادامه مطلب > > > >