هانا آرنت و سیاست مدرن

رامین جهانبگلو

 

با خوانشی دقیق و عمیق از آثار آرنت می توان به این نتیجه رسید که هدف آرنت از اندیشیدن درباره مفهوم سیاسی و پرداختن به رابطه میان فردیت و فضای عمومی “بازسازی پدیدار شناختی ماهیت زندگی سیاسی” است. در اینجا به خوبی می توان تأثیر فلسفه مارتین هایدگر و به ویژه کتاب هستی و زمان را بر اندیشه سیاسی آرنت دید. اندیشه هانا آرنت از بسیاری جهات به دوره اول فلسفه هایدگر نزدیک است و این تنها به دلیل روابط دانشگاهی و شخصی میان این دو منفکر نیست، بلکه بیشتر به دلیل چارچوب روش شناختی است که به اندیشه آرنت انسجام می بخشد. یکی از وجوه نزدیکی تفکر آرنت با فلسفه هایدگر نقد او از نگرش ابزاری مدرن و تسلط آن بر جهان است. آرنت ویژگی مدرنیته را در گسست آن با سنت می بیند و این گسست به گفته او رابطه ما با گذشته را تغییر داده است. به همین منظور آرنت با آگاهی کامل از چگونگی این گسست به دنبال نجات و رهایی رابطه انسان های مدرن با گذشته است. به دیگر سخن، او از طریق به خاطر آوردن گذشته میکوشد تا پیوستگی میان گذشته و حال ایجاد کند. این کوشش آرنت در بازخوانی گذشته و ایجاد پل ارتباطی میان گذشته و حال به منظور از فراموشی نجات دادن عناصری از گذشته بشری است که برای زمان حال مدرنها جنبه ای کنونی و امروزی دارند. آرنت خود این کوشش را با الهام گرفتن از والتر بنیامین به فعالیت ماجراجویانه جست و جوگر مرواریدی تشبیه می کند که به نور دریا فرو می رود تا از کف آن زیباترین و شگفت آور ترین شیء را با خود به خشکی بیاورد. تأمل فلسفی هانا آرنت در مورد سیاست در دوره یونان و روم باستان را می توان در این رابطه بررسی کرد، او خود در این باره می نویسد: «من احتیاج به بازگشت به دوره باستان را همچون انقلابیون قرن هجدهم حس کردم.» آنچه که تجربه آتن به آرنت می آموزد نحوه اندیشیدن در مورد سیاست است و آنچه که او از تجربه رومی ها به دست می آورد شیوه نگرش به دو مفهوم انوریته و سنت است. از دیدگاه آرنت رومیها بخلاف آتنی ها بنیاد سیاست را امری مقدس می پنداشتند، به همین دلیل در جهان بینی رومیها حفظ و بقای بنیاد سیاست از طریق دو مفهوم اتوریته و سنت صورت می گرفت.

 

ادامه مطلب > > > >

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *